دانشواژه سیاست (politics) از واژه یونانی (polis، شهر) گرفته شده است از نظر یونانی ها سیاست ، دانش مربوط به امور یک شهر بوده است. اما " مفهوم شهر با polis یونانی تفاوت آشکار دارد. شهر ، به معنی جایگاه زیست مردمان را، در یونانی stay می نامیدند.polis در آغاز قلعه ای بود که در پای stay ساخته می شد. اما مفهوم آن تغییر یافت و به معنای جامعه منظم سیاسی به کار رفت. برخی از محققان می گویند که واژه polis در اسناد آتن بخصوص به معنای جامعه سیاسی یک کشور در ارتباط با کشور های دیگر،و یا به عبارت بهتر، به معنای شخصیت بین المللی کشور آمده و در برابر آن واژه دموس (ریشه دموکراسی)بر مجموعه سازمان داخلی یک کشوراطلاق می شده است". (سیاست ارسطو: ترجمه حمید عنایت 1364ص5)
برخی از پژوهشگران مانند پولاک علم سیاست را به دو جنبه نظری و کاربردی تقسیم کردند. و گتل هم سیاست کاربردی را زیر مجموعه علم سیاست می دانست.عده ای دیگر نیز از صاحب نظران در این عرصه معتقدند که علم سیاست به صورت مفرد وجود ندارد و همه علوم اجتماعی که با کارهای جامعه سازمان یافته بشری سرو کار دارد با نام علوم سیاسی خوانده می شوند و علم سیاست فقط یکی از آنهاست. بنا بر این نظر علم سیاست ،جامعه شناسی ،اقتصاد ،مدیریت ،اخلاق و مانند آنها همه علوم سیاسی اند واین علوم مرتبط و وابسته به هم هستند.(بنیادهای علم سیاست :عبدالرحمن عالم 1386ص25)
بنابراین برای تعریف علم سیاست اول به تعریف خود واژه سیاست از دیدگاه چند تن از صاحب نظران خواهیم پرداخت با این حال نظریه های مربوط به سیاست و تعاریفی چند از آنرا بدین شرح می آوریم:
1- سیاست هنر استفاده از امکانات است . یعنی اغلب برای فعالان سیاسی ممکن نیست به همه هدفهای خود برسند بنابراین باید اهداف خود را با قدرت خود متناسب کنند .هیچکس بیش از قدرت و امکانات خود نمی تواند در سیاست اعمال نفوذ کند و تاثیر گذارد. پس سیاست همه آن فعالیتهایی که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت ،تحکیم قدرت دولت و استفاده از قدرت دولت همراه است را گویند.( مقدمه ای برای سیاست :نولی 1990ص2و5و7)
2- نظریه دیگری بیان می کند : سیاست حکومت کردن بر انسانهاست (طبقه حاکم : کایتانوموسکا). سیاست رابطه ای است میان کسانی که حکومت می کنند و کسانی که بر آنها حکومت می شود،فرمانروا و فرمانبردار،و این رابطه مرکز زندگی سیاسی است .( حکومت بر انسانها: آستین رانی)
3- هارولد لاسکی: سیاست یعنی دانستن اینکه چه کسی می برد ،چه می برد،چه موقع می برد،چگونه و چرا می برد.
4- دیوید ایستون : سیاست توزیع آمرانه ارزشهاست. بطور خلاصه اگر بخواهیم تعریفی فراگیر از سیاست داشته باشیم می توان آنرا چنین بیان کرد: " سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد ، گروهها و احزاب (نیروهای اجتماعی )و کارهای حکومتی در داخل یک کشور و روابط میان یک دولت با دولتهای دیگر در عرصه جهانی است."( بنیادهای علم سیاست : عبدالرحمن عالم 1386ص30)
علم سیاست در ایران از بدو تأسیس تا به امروز سه دوره را پشت سر گذاشته است:
1- از تأسیس مدرسه علوم سیاسى تا دانشگاه تهران؛
2- از تأسیس دانشگاه تهران تا پایان دهه 1350؛
3- از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون.
1-آغاز ورود علم سیاست به ایران به سال 1277 شمسى و به تأسیس مدرسه علوم سیاسى بازمىگردد. هدف این مدرسه کاربردى بود و بنیانگذاران آن در پى پرورش نیروى انسانى بهمنظور اشتغال در دستگاه وزارت امور خارجه بودند. به همین دلیل تا سال 1305 مدرسه، جزئى از وزارت خارجه بود و محتواى دروس آن را اغلب سیاست خارجى، آموزش دیپلماسى و حقوق بینالملل تشکیل مىداد و از آموزش مسائل مربوط به حکومت و سیاست ایران خبرى نبود. با کودتاى سوم اسفند 1299 و بر سر کار آمدن رضاخان فعالیت مدرسه متوقف شد و بعد از مدتى در سال 1305 مدرسه علوم سیاسى از وزارت خارجه جدا و با مدرسه عالى حقوق ادغام گردید و در سال 1313 با تأسیس دانشگاه تهران همراه با مدرسه عالى تجارت، جاى خود را به دانشکده حقوق و علوم سیاسى داد، که به قول عنایت، با این وصف در راه رشد علوم سیاسى چه در دانشگاه و چه در میان روشنفکران چندان مؤثر نبود.3 و از طرفى، سلطه نظام آموزش فرانسوى موجب غلبه رویکرد حقوقى در مطالعه پدیدههاى سیاسى شده بود. سیاستپژوهان ایرانى بجاى تحلیل مسائل سیاسى روز، به حوزه ترجمه آثار خارجى روى آوردند. با بازگشت تعداد بیشترى از دانشآموختگان علم سیاست از غرب بىعلاقگى به شناخت فرهنگ خودى ویژگى عمده علم سیاست گردید.
ویژگىهاى علم سیاست در دوره اول: گرایشهاى محافظهکارانه، پرهیز از تحلیل مسائل سیاسى، غلبه رویکرد حقوقى در مطالعات سیاسى، گرایش به سمت ترجمه آثار خارجى و گریز از پرداختن به مسائل سیاسى ایران و فرهنگ خودى، از مشخصات بارز دوره اول محسوب مىشود.
2- از تأسیس دانشگاه تهران تا پایان دهه 1350: در دهه 1350 سه رویداد مهم توانست موجب بهبود نسبى وضعیت علم سیاست گردد:
نخست، علوم سیاسى در دانشگاه تهران از سلطه حقوق رهایى یافت و به سمت استقلال علمى گرایش یافت؛
دوم، خارج شدن رشته علم سیاست از انحصار دانشگاه تهران و تأسیس این رشته در دانشگاه ملى ایران (دانشگاه شهید بهشتى فعلى) که موجب نوعى رقابت حرفهاى شد و همین امر به استحکام علوم سیاسى کمک کرد؛
سوم، روشهاى جامعهشناختى به جاى رویکرد حقوقى در مطالعات ایران تقویت شد و برنامههاى آموزشى رشته علوم سیاسى تغییر کرد و برخى دروس جدید تصویب شد و چند مؤسسه و نشریه جدید در صحنه سیاست حضور یافتند.
ویژگىهاى علم سیاست در دوره دوم: رویکرد جامعه شناختى به جاى رویکرد حقوقى در علم سیاست، گسترش رشته علم سیاست در چند دانشگاه و مؤسسه علمى و پیشرفت در شاخه آموزشى و تأسیس دورههاى فوقلیسانس و دکتراى علوم سیاسى از مشخصات بارز این دوره محسوب مىشود.
3- پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون: در پى پیروزى انقلاب اسلامى، اختیارات حوزه دانشکده علوم سیاسى بیشتر شد و به دلیل شرایط آغازین انقلاب اسلامى، وجود گروهها و جناحهاى سیاسى و تجمع دستهها و احزاب سیاسى مخالف و معارض نظام سیاسى در دانشگاهها فضاى التهابآمیز و آشفتهاى را ایجاد کرد و همین امر باعث گردید رهبر انقلاب اسلامى براى برخورد با نیروهاى مخالف و معارض و اصلاح نظام آموزشى دانشگاهها در اردیبهشت 1359 دانشگاهها را تعطیل و برنامه اسلامى کردن دانشگاهها با عنوان «انقلاب فرهنگى» آغاز گردد.
یکى از اهداف اصلاحات نظام آموزشى اسلامى کردن علوم انسانى بهعنوان مهمترین محور دگرگونى دانشگاهها بود.5 ستاد انقلاب فرهنگى بر مبناى چنین نگرشى کار خود را آغاز کرد و علىرغم آنکه برنامه مصوب ستاد انقلاب فرهنگى با برنامه قبلى تفاوتهاى آشکارى داشت، در محتواى علم سیاست و چارچوب آن نسبت به پیش از انقلاب تغییر جدى حاصل نشد هرچند براى بومىگرایى در علم سیاست گرایشهایى به سمت روش جامعهشناسى ماکس وبر به وجود آمد، اما ثمرات عملى چندانى به بار نیاورد و صرفاً شاهد گسترش کمّى رشته علوم سیاسى در چند دانشگاه و مؤسسه بودیم.
ویژگىهاى علم سیاست در دوره سوم:
- ایجاد تغییرات کمّى در رشته علوم سیاسى؛
- سلطه گرایشهاى پوزیتیویستى در رشته علوم سیاسى؛
- پرهیز از تحلیل مسائل ایران و حوزه قدرت سیاسى؛
- بومى نشدن علم سیاست در ایران؛
- غیرکاربردى بودن علم سیاست در ایران؛
- غیرمولد بودن علم سیاست در ایران؛
- سرمایهگذارى نکردن واقعى در حوزه علم سیاست از ناحیه بخش خصوصى و دولت.
در این سه دوره، با وجود دگرگونى و تغییرات زیاد در علم سیاست از بدو تأسیس تاکنون، متأسفانه این دگرگونىها و تغییرات اساسى نبودهاند و همچنان مشکلات جامعه ایران در حوزه سیاست باقى مانده است.
در گرایش کلاسیک، علم سیاست به اعتبار غایت، موضوع، روششناسى، علت غایى، ماهیت، بینش ارزشى و هنجارى و تعریف علم، طبقه بندى مىشود. ویژگىهاى گرایشى کلاسیک در مورد علم سیاست را مىتوان چنین برشمرد:
1 - چون علوم تجربى و انسانى از فلسفه سیاسى جدا نشده بودند با یک نگرش کلى به پدیده سیاست مىپرداختند؛
2 - فرجامخواهى و تأکید بر هدفى چون خیر و سعادت در حوزه علم سیاست و سیاست؛
3 - برداشتى آرمانخواهانه و ایدهآلیستى از حوزه علم سیاست و سیاست؛
4 - از طریق علم سیاست به دنبال حقیقتیابى بودند؛
5 - حوزه اخلاق از سیاست جدا نبود و اخلاق را پایه سیاست مىدانستند؛
6 - فرد جزئى از دولت و همه چیز در حیطه و هژمونى دولت بود؛
7 - علم سیاست و سیاست شمول داشت و شامل تمام زندگى انسانها مىشد و مترادف با حکمت بود؛
8 - روششناسى قیاسى و کلنگر داشتند.
در گرایش مدرن، علم سیاست به اعتبار غایت، جنبه کاربردى، موضوع، روش شناختى، علت فاعلى، ارزش و هنجارها، تعریف علم، پیامدها، عرصه و قلمرو آن و دیدگاه فمینیستى طبقه بندى مىشود. گرایش مدرن در مورد علم سیاست داراى ویژگىهاى زیر است:
1 - منفعتخواهى و فایدهگرایى؛
2 - واقعگرایى و استقراگرایى؛
3 - از طریق علم سیاست به دنبال حقیقتسازى؛
4 - جدایى دو حوزه اخلاق و سیاست از هم که در نتیجه سیاست جزئى از زندگى مادى مىشود؛
5 - فرد دولت را به وجود مىآورد؛
6 - علم سیاست در امور جزئى و تجربى قابل طرح است؛
7 - غایت علم سیاست، نظم، رفاه و کاربردى بودن آن است؛
8 - روششناسى تجربى و مشاهدهگرى اساسى و نیز روشهاى تفسیرى و تأویلگرایى بهتدریج مطرح شده است.
گرایش پست مدرنیستى به علم سیاست نیز داراى ویژگىهاى ذیل است:
1 - عدم دست یابى به تصویرى از جهان براساس معیارهاى معتبر؛
2 - روششناسى شالودهشکنى و ساختارشکنى در روشهاست؛
3 - معرفتشناسى علم سیاست دوره مدرن بهطور کلى دگرگون شده است؛
4 - نه تنها علم سیاست تغییر کرده بلکه جهان مورد مطالعه آن نیز تغییر کرده است؛
5 - ماهیت و طرز عمل سیاست و علم سیاست در گفتمان ساخته مىشود؛
6 - دانش سیاسى انسان تابع قدرت سیاسى است؛
7 - روششناسى گفتمانى و نسبىگراست.
در سال 1948 کمیته ای در یونسکو موضوعهای مرتبط و مورد مطالعه علم سیاست را چنین تشریح کردند:
1- نظریه سیاسی
الف – نظریه سیاسی ب – تاریخ اندیشه های سیاسی
2- حکومت
الف- قانون اساسی ب – حکومت ملی ج- حکومت منطقه ای د- اداره امور عمومی ه – وظیفه اقتصادی و اجتماعی حکومت و – نهادهای سیاسی تطبیقی
3- احزاب ، گروهها ، و افکار عمومی
الف – احزاب سیاسی ب – گروهها و گرد همایی ها ج – مشارکت شهروندان در امور عمومی و حکومت
4- روابط بین الملل
الف – سیاست بین الملل ب – سازمانهای بین المللی ج – حقوق بین الملل
پدیده های سیاسی را از دیدگاههای گوناگونی بررسی کرده اند که بطور مختصر در ذیل به آنها اشاره می شود الف – رویکرد حقوقی عبارتست از تفسیر پدیده های سیاسی از لحاظ حقوقی این رویکرد دولتها را به مثابه شخصی حقوقی می بیند و آنرا مجمعی برای تدوین و اجرای قانون می بیند .مهمترین ایرادی که به این دیدگاه وارد شده است این است که در این رویکرد به اهمیت نیروهای اجتماعی غیر حقوقی کمتر توجه می شود در واقع بررسی پدیده های سیاسی در این رهیافت یک جانبه است .
ب – رویکرد اقتصادی از زمانهای قدیم این رویکرد بوده و ارسطو در این مورد معتقد بود که در تثبیت شکل حکومت ، ویژگی و توزیع ثروت عامل تعیین کننده است .در رابطه با این رویکرد گتل چنین بیان می کند: بطور معمول اکثر انقلابها رویارویی تهیدستان با ثروتمندان است . ( تاریخ اندیشه سیاسی: گتل 1924ص51) " قدرت بطور طبیعی و به ضرورت در پی ثروت می آید."( اقیانوس :جیمز هارینگتون 1956)و در این زمینه رابرت دال می نویسد: توزیع قدرت با توزیع ثروت برابر است. از طرفداران پرشور این رویکرد می توان از کارل مارکس نام برد که بر عامل اقتصادی تاکید فراوانی داشت که ابزار تحلیل وی ماتریالیسم دیالکتیک نامیده شد. مارکس عقیده داشت نیرویی که تاریخ جامعه بشری را حرکت و توضیح می دهد شرایط مادی زندگی و به ویژه شیوه تولید است و مبارزه طبقاتی همراه با تغییر در شیوه تولید است و سازمانهای سیاسی ، قوانین و فرهنگ جامعه را کسانی در اختیار دارند که ابزار وسایل تولید در دستشان است . وی معتقد بود که فقر نه ناگزیر است و نه حکمی الهی، بلکه از شرایط اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی زندگی مردم پدیدار می شود و طبقه حاکم مسلط از لحاظ اقتصادی ، به هیچ گونه تغییری علاقه ای ندارد و خودش هم آنرا تغییر نخواهد داد و به راحتی هم اجازه تغییر نخواهد داد. بنابراین تنها از راه یک انقلاب اجتماعی می توان طبقه استثمارگر را از موضع اقتدار کنار گذاشت و به یک جامعه ایده آل دست یافت.
ج – رویکرد روانشناختی این رویکرد به مطالعه طبیعت بشر و رفتار سیاسی انسان می پردازد و بنیاد این مطالعات را لاول گذاشت و پیشرفت و بزرگتر شدن آن را لاسول سبب شد. در این زمینه واتکینس کوشید نشان دهد که سیاست شناس در وهله اول به رفتار مردم توجه دارد تا بفهمد آنها چگونه موجوداتی هستند و به عقیده وی فعالیتهای مردم واقعیت قابل مشاهده ای است که با استفاده از روشهای مشاهده تحت کنترل و تجربه می توان عواملی از جمله عوامل زیست شناختی را که وارد تصمیمات سیاسی آنها می شود جدا و اندازه گیری کرد. د – رویکرد هنجاری رویکرد سنتی به علم سیاست ، حقوقی ، تاریخی یا هنجاری و فلسفی بود . این رویکرد در برابر واقعیتها ، بر ارزشها تاکید می کند برخی از متفکران عقیده دارند که بررسی سیاست باید ارزشی هم باشد از نامدارترین نظریه پردازان این رویکرد می توان به اریک هگلین و لئو اشتراوس اشاره کرد. معتقد بودند که بررسی سیاست باید هدفی داشته باشد تا ما را به اقدام درست و انتخاب بهترین و اتخاد تصمیم درست در مورد زندگی بهتر با همنوعان توانا گرداندو بیان می کنند که برخی از ارزشها لزوما عالی اند و برخی دیگر به طور ذاتی فروتر و بهترین ارزیابی سیاسی آن است که این مجموعه را باهم ببیند.
ه – رویکرد تجربی – علمی تمایل به استفاده از این رویکرد به بررسی و اندازه گیری کمی ، به رشد علم آمار و روانشناسی و مردم شناسی مربوط می شود . در این روش شیوه متداول این است که میان واقعیت و ارزش ، میان عین و ذهن تمایز مشخصی گذاشته می شود . از نظریه پردازان این رویکرد می توان به دیواید والدو و ربسون اشاره کرد.
و – رویکرد رفتاری اهمیت این رویکرد پس از جنگ جهانی دوم شناخته شد و سیاست شناسان آمریکایی جانبداران اصلی آن بودند. در این رویکرد نکته اصلی توجه به رفتار سیاسی فرد است . دیوید ایستون یکی از نامدار ترین این رویکرد می گوید: رفتار سیاسی هم نشان یک تمایل فکری است و هم یک حرکت مشخص برای مطالعه علمی . همچنین در این زمینه رابرت دال رفتار گرایی را چنین توصیف می کند : کوشش برای تجربی کردن جنبه های زندگی سیاسی به کمک ابزارهای روش ، نظریه ها و معیار سنجش که قابلیت تبدیل شدن به احکام کلی ، قواعد و فرضیه های جدید در علوم تجربی را دارد امکان پذیر است. ( تفکر سیاسی معاصر:رابرت دال 1961ص126) ایستون عقیده دارد که در رفتار سیاسی خصوصیات قابل شناختی وجود دارد که می توان آنها را با تعمیمها یا نظریه های دارای ارزش توصیفی و پیش بینی باز شناخت . حتی اگر رفتار سیاسی همیشه یکنواخت نباشد ،آدمی از جنبه های خاصی در موقعیتهای متفاوت کمابیش به روال یکسانی رفتار می کند ، برای مثال هنگام دادن رای در انتخابات ادواری رای دهندگان به طور یکنواخت به شخص یا حزب سیاسی معینی رای می دهند. اگر این رفتار با جایگاه اجتماعی ، موقعیت اقتصادی ، وفاداری و مانند آنها پیوند یافته باشد الگویی پدیدار می شود.و تعمیم معتبر باید با توجه به رفتار مربوط ، حاصل شود و همه دلایل باید بر مشاهده مبتنی باشد.ایستون توضیح می دهد که فنون کسب و تفسیر داده ها را نمی توان مسلم فرض کرد . این فنون را باید خودآگاهانه سنجید و چنان پالایش نمود که برای مشاهده ، ثبت و تحلیل رفتار به عنوان ابزار دقیق پذیرفته شود. بطور کلی رفتار گرایان معتقند که پژوهشگر باید ارزشهای خود را از بررسیهایش جدا نگه دارد و یک پژوهش علمی سیاست باید نظم داشته باشد یعنی تئوری نگر و تئوری راستا باشد .
دانشواژه فرهنگ سیاسی را نخستین بار گابریل آلموند در علم سیاست بکار برد ساموئل براندر و آدام اولام نیز از پیشگامان کاربرد آن هستند. برای آشنایی مختصر با معنی و مفهوم فرهنگ سیاسی به تعاریف مختلفی که از سوی صاحب نظران این عرصه ارائه شده است در ذیل می پردازیم .
آلموند: فرهنگ سیاسی الگوی ایستارها و سمت گیریهای فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام است.
بال: فرهنگ سیاسی ترکیب ایستارها ، اعتقادات ، شور و احساس و ارزشهای جامعه مرتبط با نظام سیاسی و مسائل سیاسی است. سیدنی وربا: فرهنگ سیاسی از نظام اعتقادی تجربی ، نمادهای معنی دار و ارزشهایی که معرف کیفیت انجام اقدام سیاسی اند ، تشکیل می یابد.
بیر و اولام : جنبه های خاصی از فرهنگ عمومی جامعه بطور ویژه با چگونگی برخورد با حکومت و اینکه باید چه وظایفی را انجام دهد ارتباط دارد.این بخش از فرهنگ را می توان فرهنگ سیاسی نامید
لوسین پای : فرهنگ سیاسی مجموعه ایستارها، اعتقادات و احساساتی است که به روند سیاسی نظم و معنی می دهد و فرضیه ها و قواعد تعیین کننده حاکم بر رفتار نظام سیاسی را مشخص می کند. اریک روو: فرهنگ سیاسی الگویی از ارزشها ، اعتقادات و امتیازهای احساسی فرد است . رای مکردیس : فرهنگ سیاسی ، هدفهای مشترک و قواعد پذیرفته شده عمومی است . راس : فرهنگ سیاسی یک کشور از ایستارهای مشخصه جمعیت آن نسبت به ویژگیهای عمده نظام سیاسی –اجتماعی که در درون مرزهای آن وجود دارد، سرشت رژیم ،تعریف شایدها و نشایدهای حکومت و نقش مشارکتهای فردی و اتباع حکومت تشکیل می یابد. پس با تحلیل تعرفهای گفته شده از فرهنگ سیاسی این نتیجه را به بار می آورد که فرهنگ سیاسی دارای اجزای معینی است که عبارتند از: ارزشها ،باورها ، ایستارهای احساسی مردم نسبت به نظام سیاسی خودشان برای مثال ارزشهای سیاسی مانند برگزاری انتخابات آزاد و بی طرفانه و استعفای مقامات سیاسی در صورت از دست دادن اعتماد مردم و باورهای سیاسی در برگیرنده هنجارهایی مانند حق افراد بالغ کشور برای مشارکت در کارهای سیاسی و ایستارهای احساسی مانند رفتار مودبانه مسئولین سیاسی کشور لحن مکالمه ای بحثها و مباحثه.
انواع فرهنگ سیاسی آلموند وپاول فرهنگ سیاسی را از سه راه دسته بندی کردند:
1- فرهنگ سیاسی محدود : در فرهنگ سیاسی محدود توانایی مقایسه تعغییراتی که نظام سیاسی آغاز کرده است وجود ندارد و افرا د دستخوش انجماد فکری اند و هیچ انتظاری از نظام سیاسی ندارند.(سیاست و دموکراسی در پنج ملت :آلموند1963ص115)
2- فرهنگ سیاسی تبعه: فرهنگ سیاسی تبعه: شهروندانی را که از نقشهای گوناگون حکومت ،مانند مالیات گیری و قانونگذاری آگاه هستند، تبعه سیاسی می نامند. این افراد از راههای نفوذ بر نظام سیاسی ممکن است اطلاع خاصی نداشته باشند و یا زیر بناهای جامعه را نشناسند.
3- فرهنگ سیاسی مشارکت فرهنگ سیاسی محدود: این نوع فرهنگ به کسانی مربوط است که از نظام سیاسی خود آگاهی چندانی ندارند، یا اصلا ندارند.این گونه افراد را در هر جامعه ای می توان دید ولی در جوامع سنتی و عقب افتاده شمار آنها بیشتر است .
فرهنگ سیاسی مشارکت: این نوع فرهنگ در جوامع پیشرفته وجود دارد و در آنها مردم در زندگی سیاسی مشارکت می کنند .و مشارکت کنندگان سیاسی افرادی هستند که از ساختار و روند نظام سیاسی و خواستها و نظام سیاسی خود آگاهند و در کار تصمیم گیری دخالت می کنند. گذشته از این سه نوع فرهنگ ، آلموند و پاول در ضمن می گویند که فرهنگ سیاسی مختلطی نیز وحود دارد که افراد فرهنگ سیاسی محدود و تبعه را نیز می توان در مشارکت هم دید و یک فرد ممکن است هر سه جنبه را در خود ترکیب کند.که عبارتند ار:
1-فرهنگ سیاسی محدود –تبعه
2-فرهنگ سیاسی تبعه –مشارکت
3-فرهنگ سیاسی مشارکت –محدود
در این زمینه روزنبان معتقد است که غیر ممکن است که در جامعه های نو فرهنگ سیاسی یکدستی یافت شودو بجای آن ترکیبی از سمت گیریهای مختلف وجود دارد بطوری که فرهنگ سیاسی واقعی مخلوطی از عناصر مختلف است. وی فرهنگ سیاسی را این چنین طبقه بتدی می کند:
1- فرهنگ سیاسی مدنی: درجوامعی دیده می شود که که در آن قدرت و اختیار تصمیم گیری در دست نخبه ویژه ای است و توده ها به طور مستقیم در آن شرکت ندارند.و تمایلات خود را توسط نمایندگان خود بیان می کنند. این فرهنگ در جوامع دموکراتیک وجود دارد.
2- فرهنگ سیاسی غیر دینی: این گونه فرهنگ در جوامعی وجود دارد که در آن مردم توجهی به دین ندارند و عقلانی و تحلیلی رفتار می کنند.
3- فرهنگ سیاسی ایده ئولوژیک: این نوع فرهنگ در جوامعی وجود دارد که در آنها یک ایده ئولوژی خاصی تشویق می شود و مردم مجبور به پیروی از آن هستند. مانند چین و شوروی سابق و...
4- فرهنگ سیاسی همگن: این گونه فرهنگ در جوامعی وجود دارد که مردم آن جامعه در مورد هدفها و ابزارهای دست یافتن به آنها نظرات سیاسی یکسانی دارند.
5- فرهنگ سیاسی چند پاره: این نوع فرهنگ در کشورهایی وجود دارد که مردم آن درباره هدفهای سیاسی نظرات یکسانی ندارند. اینگونه فرهنگ سیاسی بطور عموم در کشورهای دارای نظام چند حزبی وجود دارد .مانند فرانسه و ایتالیا اهمیت فرهنگ سیاسی اهمیت فرهنگ سیاسی در این نکته است که با مطالعات مربوط به توسعه سیاسی ارتباط تنگاگی دارد.نظام سیاسی معینی از دیگر نظامهای سیاسی نه تنها برپایه ساختارها ،بلکه به واسطه فرهنگهای سیاسی موجود در آن ، تفاوت می یابد. متفکران توسعه سیاسی تشخیص داده اند که نمی توانند پدیده توسعه سیاسی را در کشوری توضیح دهند مگر اینکه فرهنگ سیاسی آن کشور را بررسی کنند.همچنین فرهنگ سیاسی برای بررسی رفتار فرد در نظام سیاسی معینی که در آن عمل می کند ، ابزار مفهومی ارزشمندی است . رهیافت فرهنگ سیاسی کمک می کند تا دانسته شود چرا جامعه های سیاسی گوناگون در مسیرهای متفاوت توسعه سیاسی حرکت می کنند یا چرا دچار برخی موانع اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی می شوند. به هر حال امروزه کاملا آشکار شده که فرهنگ سیاسی در شکل گیری توسعه سیاسی نقش مهمی دارد.
2- ر . ک: «وضعیت علم سیاست در ایران» فصلنامه علوم سیاسى، مقاله ناصر هادیان، ش 7، سال دوم، (1378)، ص 222.
3- جاوید قربان پناه دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی کتابنامه: بنیادهای علم سیاست: عبدالرحمن عالم چاپ شانزدهم 1386 فرهنگ توسعه در ایران : دکتر حسن بنیانیان چاپ اول 1386
تهیه کنندگان : فاطمه تکلو و زلیخا سیدجلیلی
هدف گذاری
اولین مسئله مهم در برنامه ریزی تعیین هدف است که رکن اصلی برنامه ریزی است اهداف دقیقاً مشخص
می کنند که سازمان به کجا می خواهد برود و چه چیزی را باید به دست آورد.
ویژگی های هدف: 1) عالی بودن هدف 2) واقع بینانه و قابل حصول بودن 3) صراحت و روشنی می باشد.
اهداف برنامه ریزی چیست؟
مهمترین عامل، در کسب هر موفقیتی، تدوین و مشخص کردن دقیق اهداف می باشد. هدفگذاری مهمترین عامل حرکت و خلق آینده است. یکی از موانع بسیار مهم موفقیت و کامیابی ، ناتوانی افراد و سازمانها در تدوین اهداف می باشد. یکی از مهارتهایی که مدیران و کارکنان باید در خود تقویت نمایند ، مهارت هدف گذاری است.
همچنین از اهداف دیگر برنامه ریزی به شرح ذیل می توان نام برد:
1. افزایش احتمال رسیدن به هدف از طریق تنظیم فعالیتها
2. افزایش منفعت اقتصادی از طریق به مقرون به صرفه ساختن عملیات
3. متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد واهداف
4. مهیا ساختن ابزاری برای کنترل
اهداف از مأموریتها و چشم اندازها نشأت می گیرند و بستگی به جواب سه سئوال ذیل دارد:
در حال حاضر ،کجا هستیم ؟
به کجا می خواهیم برویم ؟
برای رسیدن به هدف چه باید بکنیم؟
برای هدفگذاری اطلاع ازمأموریت ها چشم انداز و وظایف سازمانها لازم و ضروری است . اهداف باید در تحقق مأموریت و وظایف سازمانی باشد .
وقتی که اهداف مشخص شدند برای چگونگی رسیدن به اهداف باید طرح ها و برنامه هایی تدوین گردیده ولیست کلیه فعالیتهایی که منجر به تحقق اهداف می شوند را مشخص نمود و پس از اجرای برنامه ها و فعالیتها باید نتایج و دستاوردها با اهداف مقایسه شوند تا اصلاحات لازم در اهداف ، برنامه ها و فعالیت ها به عمل آید.
ویژگی های هدف گذاری خوب:
هدف باید روشن، واضح و مشخص باشد.
هدف باید واقع بینانه باشد.
هدف باید مکتوب، مدون و روی کاغذآورده شود.
هدف باید کمی و قابل اندازه گیری باشد.
هدف باید مقید به زمان باشد.
هدف باید قابلیت اجرا و دست یافتنی باشد.
هدف باید برای تمام اعضاء قابل فهم و قابل قبول باشد.
هدف بایدمورد تائید باشد.
هدف باید متناسب با منابع و امکانات تدوین گردد.
محاسن و مزایای هدف گذاری :
هدف گذاری؛امکان اندازه گیری پیشرفت و بهبود را فراهم مینماید.
هدف گذاری؛انگیزه و روحیه تلاش را بهبود میبخشد.
هدف گذاری؛ باعث ایجاد هماهنگی و وحدت میگردد.
هدف گذاری؛ شرط لازم برنامه ریزی است ، برنامه بدون هدف بی معنی است.
هدف گذاری؛ انحراف در عملکرد ها و برنامه ها را مشخص میکند.
هدف گذاری؛ میزان کارایی و اثر بخشی سازمان را معین میکند.
رابطه بین هدف و انگیزه:
رفتار آدمی تحت تاثیر اهداف و انگیزه ها هستند . اهداف و انگیزه به عنوان نیازهای بیرونی و درونی به همدیگر اثر متقابل داشته و رفتار آدمی را مشخص میکند .
رابطه بین هدف و برنامه ریزی:
رابطه بین هدف و ارزیابی عملکرد:
شاخص ها و معیارهای ارزیابی عملکرد باید براساس اهداف پیش بینی شده تدوین گردند.
بنابراین هدفگذاری عبارت است از تجزیه مأموریتها واهداف بلند مدت در قالب اهداف کمی وکیفی کوتاه مدت
1- سادگی و دقت
ویژگیهای هدفگذاری: 2- اجتناب از پرداختن به مسائل جزئی و پراکنده
2- تضمین حصول اهداف
انواع هدف گذاری:
به صورت کلی سه دسته هدف در نظر میگیریم:
1- اهداف بلند مدت 2- اهداف میان مدت 3- اهداف کوتاه مدت
1- اهداف بلند مدت: در ابتدا اهداف نهایی و با بازه زمانی بیشتر را مشخص میکنیم. هدف بلند مدت متداول عبارتند از: سودآوری، بهرهوری، جایگاه رقابتی، پرورش و تربیت کارکنان، روابط کارکنان، رهبری فناوری و مسوولیت عمومی. اینها، یا هر هدف بلندمدت دیگری، باید انعطافپذیر، قابل سنجش در طول زمان، برانگیزاننده، مناسب و قابلفهم باشند.
2- اهداف میان مدت:برای رسیدن به اهداف نهایی در مسیری گام بر می داریم که می توانیم برای آن گذر گاههایی متصور شویم؛ طبیعی است این گذرگاهها را در راستای رسیدن به هدف انتخاب می کنیم! برای مثال اگر قصد سفر از بروجن به مشهد را داشته باشیم ارومیه را گذرگاه انتخاب نمی کنیم! شرط رسیدن به اهداف نهایی گذراندن اهداف میان مدت با موفقیت می باشد.
3- اهداف کوتاه مدت:بازهی زمانی در اهداف کوتاه مدت نسبت به میان مدت کمتر می باشد و همه ی ویژگیهای اهداف میان مدت را در بر میگیرد.
ویژگیهای مأموریتهاواهداف بلند مدت:
1. مأموریت باید بطورواضح و روشن بیان شود.
2. باید جالب باشد که در مدیران وکارکنان ایجاد تعهد وعلاقه نمائید.
3. تدوین مأموریتها راه حل و شقوق بدیل در آن باید مبتنی بر بکارگیری خلاقیت و نوآوری باشد
4. مأموریتها به منزله منشأ تدوین اصول کلی وضوابط اصلی سازمان مد نظر قرار گیرند
اهداف کوتاه مدت:
اهداف کوتاه مدت هر سازمان بر مبنای مأموریتها واهداف بلند مدت آن تدوین میشوند. منظورازهدفگذاری عبارت است از بیان نتایج مورد انتظار در قالب کارهای مشخص وقابل اندازه گیری در محدوده زمانی معین وبا صرف هزینه معین. بنابراین هدف کوتاه مدت باید تعیین کننده موارد ذیل باشد:
1- نتیجه مورد انتظار(به گونه ای که قابل اندازه گیری باشد)
2- نحوه انجام کار
3- محدوده زمانی انجام کار
4- هزینه و بودجه مورد نیاز برای انجام کار (برحسب پول یا کالامورد نیازیا هردو) نتایج مورد انتقاد باید ازحیث کمیت وکیفیت مشخص باشند.
نحوه تعیین اهداف کوتاه مدت:
معمولا تعیین اهداف کوتاه مدت با توجه به اهداف بلند مدت و مأموریت سازمان از طریق زیر انجام میگیرد:
ابتدا باید اطلاعاتی در نورد وضعیت موجود و وضعیت مطلوب جمعآوری گردد که این اطلاعات با پیمایش در زمینه های ذیل تهیه میشوند:
1ـ پیمایش در مورد وضعیت تولید کالا و خدمات (حالت موجود)
2ـ پیمایش برای توسعه و بهبود (حالت مطلوب)
منابع و مآخذ:
- منبع : مقاله " اهمیت و ضرورت هدف گذاری" -برگرفته از وبلاگ http://jalilkhani.blogfa.com
- eeelham.blogfa.com/post/24
- doaei.profcms.um.ac.ir/imagesm/338/stories/slides/mabani.../1.pptx.
تهیه کنندگان: نسرین ابراهیمی – صغری عباسی نژاد- شیرین کیهان فرد
فصل اول
برنامه ریزی آموزشی
تعاریفی از برنامه ریزی آموزشی
· از برنامه ریزی آموزشی تعاریف متفاوتی ارائه شده است. بعضی از برنامه ریزان معتقدند که فرایند برنامه ریزی بعد از تعیین هدفها و سیاستهای کلی نظام آموزشی آغاز می شود. چنانکه (Edgar Faure ) و همکارانش وظایف و ماموریت فعالیتهای آ.پ را در سه مرحله تعیین کردند:
1- سیاستگذاری های آپ 2- تعیین راهبردهای آپ 3- برنامه ریزی آپ
به موجب این توصیف تعیین هدفها و اولویتهای آ.پ در مراحل سیاستگذاری و انتخاب راهبردهای آ.پ مشخص می شود و کار برنامه ریز در حقیقت تدابیر و طرحهایی جهت رسیدن به هدفهایی است که قبلا مشخص شده اند اما بعضی دیگر از صاحبنظران برنامه ریزی آموزشی اعتقاد دارند که هدف راهنمای برنامه است و آنرا هدایت می کند به عبارتی دیگر هدف گیری جزء ارکان برنامه ریزی محسوب می شود چنانچه لکت (Leonard Lecth) در تعریفی جامع و کاملتر از برنامه ریزی آموزشی معتقد است برنامه ریزی آموزشی فراگردی است جهت تعیین کردن هدفهای مناسب ، تشخیص مسائل ، نیازها وامکانات و محدودیتهایی که برای رسیدن به آن هدفها وجود دارد.یا احتمالا وجود خواهند داشت و تنظیم کردن فعالیتها وبرنامه هایی که جهت رسیدن به هدفها لازم است.
· برنامه ریزی آموزشی فرایندی است هر موقع یک فعالیت آموزشی طرح ریزی می شود طی می گردد حتی موقعی که از کارشناسان خواسته می شود یک سخنرانی کوتاه یا سمینار یا کارگاه ارائه دهند بعضی از اشکال برنامه ریزی را انجام می دهند. آنها دلیل اینکه چه کار می خواهند انجام دهند و فراگیران چه چیزی را باید بدست آورند را روشن می کنند و حتی زمان و مکان موردنظر را مشخص می کنند.
فواید برنامه ریزی آموزشی
از جمله فواید برنامه ریزی آموزشی می توان به موارد زیر اشاره نمود :
1)داشتن طرح و برنامه در دستگاههای آموزش و پرورش سبب می شود که فعالیتهای تکرار و کم ثمر و یا بی ثمرکاهش یابد و در نتیجه به زمان و هزینه ی کمتر اهداف هر برنامه سریعتر و صحیح تر کاهش یابد.
2) برنامه ریزی در سازمانهای آموزش و پرورش سبب می شود که هر یک از عملیات های مورد نیاز در سازمان پیش بینی گردد و بر اهداف سازمان متمرکز شود.
3)برنامه آموزشی سبب خواهد شد که از استعدادها و مهارتهای افراد و از منابع متعدد فیزیکی و مالی به بهترین شیوه استفاده گردد و از این طریق ضایعات انسانی و خسارتهای مالی به حداقل برشد و تحقق اهداف آموزشی در سطح ملی ، منطقه ای و مدارس ممکن گردد.
4) برنامه ریزی آموزشی به افراد مختلف و به ویژه مدیران جهت می دهد و تلاشهای آنان را بر اهداف سازمان متمرکز می سازد و هماهنگی و همکاری جنبی بیشتری ایجاد می گردد و نهایتا تحقق هدفهای سازمانی به شکل مناسبتری صورت می پذیرد.
5)با توجه به اینکه تحقیقات مختلف نشان داده اند که بین آموزش و پرورش و توسعه اقتصادی همبستگی مثبت وجود دارد. سرمایه گذاری در آموزش و پرورش و تهیه و اجرای طرحهای مختلف عامل موثری در توازن و تعادل بین نیروهای انسانی تربیت شده و نیاز بخشهای مختلف صنعتی ، کشاورزی و خدماتی بوده و موجبی برای جلوگیری از بیکاریو ضایعات مالی ، انسانی و اختلالات رفتاری به شمار می آید
روند تهیه برنامه آموزشی
تهیه برنامه آموزشی طی 2 مرحله صورت می گیرد:
1- مرحله فعالیتهای پیش از تدوین برنامه 2- مرحله فعالیتهای تدوین برنامه
الف: مرحله فعالیتهای پیش از تدوین برنامه
در این مرحله برنامه ریزان اطلاعات و داده های لازم را گردآوری و بر اساس اطلاعات بدست آمده نقاط قوت و ضعف نظام آموزشی موجود را تشخیص می دهند. در این مرحله بهنگام گردآوری اطلاعات برنامه ریزان درباره ابعاد مختلف نظام آموزشی آگاهیهای لازم را کسب می نمایند.
ب: مرحله فعالیتهای تدوین برنامه
پس از آنکه برنامه ریزان آموزشی به کمک آمار و اطلاعات و استفاده از شاخص ها و معیارهای ارزشیابی تصویر روشنی از وضع موجود نظام آموزش و پرورش ترسیم کردند باید برای تهیه برنامه توسعه و گذر از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب فعالیتهای تدوین برنامه را آغاز کنند.
فعالیتهای تدوین برنامه فرایندی پیچیده و طولانی و شامل مراحل مختلفی می باشند .که مهمترین این مراحل به شرح ذیل می باشند:
1- انتخاب اهداف 2- انتخاب خط مشی ها 3 - سیاست های آموزشی 4- تشخیص نیازهاوتعیین اولویتها 5-تهیه برنامه عمل 6- اجرا، نظارت ، ارزیابی و تعدیل برنامه
انواع برنامه ریزی آموزشی از نظر دامنه زمان
برنامه ها را بر مبنای دامنه نیز به سه دسته طبقه بندی می کنند به عبارتی از این لحاظ سه نوع برنامه قابل تشخیص است. برنامه های کوتاه مدت، برنامه های میان مدت، برنامه های دراز مدت
برنامه های کوتاه مدت: این گونه برنامه ها معمولا برای زمان کوتاهی از 6 ماه تا حداکثر 5 سال طراحی می شود. برنامه ریزی کوتاه مدت را برای هدایت عملیات جاری برنامه ریزی می کنند.
برنامه های میان مدت: این برنامه ها معمولا جهت 5 الی 10 سال طرح ریزی می شوندو برای تداوم و استمرار عملیات برنامه ها کاربری دارند.
برنامه های دراز مدت: معمولا آینده ای از 10 الی 25 سال بیشتر را در بر می گیرد. این برنامه ها در صدد رشد و توسعه فعالیت سازمان و بقای آن هستند.
بنابر گزارش یونسکو در سال 1970 میلادی حدود 65 درصد کشورها دارای برنامه ریزی آموزشی 5 ساله بوده اند ولی در سایر کشورها این میزان متفاوت بوده است بطوریکه از 2 الی 20 سال دامنه داشته است.
انواع برنامه ریزی آموزشی از نظر دامنه عمل:
برنامه ریزی از نظر دامنه عمل می توان در سطوح گوناگونی از جمله سطح موسسه ای، خُرد، میانه و کلان اقدام به برنامه ریزی نمود. از دیدگاه کارشناسان سازمان علمی و فرهنگی یونسکو در برنامه ریزی موسسه ای یک دبستان یا دبیرستان و یا دانشکده واحد برنامه ریزی را تشکیل می دهد و در برنامه ریزی می تواند آموزش و پرورش در یک منطقه، چند بخش یا چند روستا باشد. در برنامه ریزی میانه حوزه برنامه ریزی می تواند آموزش و پرورش در سطح استان را شامل شود. و نهایتأ در برنامه ریزی کلان قلمرو برنامه ریزی می تواند در سطح کشور باشد.
فصل دوم
برنامه ریزی فرهنگی
1- تلاش آگاهانه برای تغییر نگرش ها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزش ها و هنجارهای نسبتأ پایدار و بادوام جامعه، مطابق خواست و الگوی ذهنی برنامه ریز.
2- مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست که نتیجه آن ممکن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا کم و بیش موفقیت آمیز باشد و یا اصلأ موفقیت آمیز نباشد.
انواع یا گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی
1)برنامه ریزی آرمان گرایانه:
از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد.
2)برنامه ریزی واقع بینانه:
فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و بر اساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد.
3) برنامه ریزی راهبردی (استراتژیک) :
مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.
4) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :
این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.
انواع برنامه ریزی فرهنگی بر اساس میزان فراگیری و پیوستگی
برنامه ریزی گسسته : به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری) به چشم نمی خورد.
برنامه ریز پیوسته: برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کلی و نظمی اندام واره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله ی معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود.
مدل های برنامه ریزی فرهنگی
دیدگاه متداول برنامه ریزی، دیدگاه خردگرا یا تأملی است : این دیدگاه متکی بر نظرات کارشناسی و تخصصی برای وضعیت بهینه و راه های رسیدن به آن، با لحاظ منافع و عقاید است از میان گزینه های عملی موجود، یکی را بر اساس عقل برمی گزینیم و بدان عمل کنیم. از این دیدگاه هنوز در هنوز در برنامه ریزی استفاده می شود.
دیدگاه برنامه ریزی هماهنگ ساز است : این دیدگاه نیز رویکردی ارتباطی دارد و برنامه ریزی را فعالیتیبرای ایجاد هماهنگی می داند. با این تفاوت که هماهنگی میان سازمانن ها مطرح است نه میان افراد؛ چرا که سازمان ها ، واحدهای ناهمگون و متشکل از اجزای متنوع اند. این هماهنگی از طریق طراحی چارچوب های تشکیلاتی و شیوه های اجرایی امکان پذیر می شود.
مراحل برنامه ریزی فرهنگی
موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در پی به آن اشاره می شود:
1)تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)
2) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.
3)بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.
4)شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.
5)شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه درابعاد نرم افزاری و سخت افزاری .
6)طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.
7)ابلاغ برنامه به مجریان.
8) نظارت، ارزشیابی، رفع موانع احتمالی و درصورت نیاز تجدیدنظر در برنامه و طراحی برنامه عملیاتی.
نتیجه گیری و مقایسه تفاوت برنامه ریزی آموزشی و برنامه ریزی فرهنگی
در تفاوت کلی برنامه ریزی آموزشی تلاش آگاهانه برنامه ریزان در جهت تغییر و تحولات مطلوب و ارتقاء در سطح نظام آموزشی کشور است این نظام تعلیم و تربیت و مواد و مباحث علمی و درسی را در نظام آموزش و پرورش را تشکیل می دهد.
برنامه ریزی فرهنگی تلاش و تغییر و تحول مطلوب برنامه ریزان در مسائل اعتقادی، ارزشها، هنجارها، باورها، نگرش ها و آداب و رسومی است که مجموع این عوامل فرهنگ جامعه ای را شکل می دهد.
در نتیجه این دو نظام آموزشی و فرهنگی لازم و ملزوم یکدیگرند و نمی توان آن دو را از هم تفکیک کرد. برنامه ریزی آموزشی برای غنای فرهنگی و اعتلای کیفیت زندگی لازم و امری حیاتی در رشد و تداوم و توسعه کشور است و در واقع هردو همدیگر را تکامل می بخشند.
منابع:
n اینترنت- ویکی پدیا:
1- برنامه ریزی آموزشی- نویسنده: سید قربان حسینی
2- آشنایی با برنامه ریزی فرهنگی- مولف: محمد سهیلی.
تهیه کنندگان: زهرا ارفع و زهره قربانی
فصل اول
برنامه ریزی آموزشی
تعاریفی از برنامه ریزی آموزشی
· از برنامه ریزی آموزشی تعاریف متفاوتی ارائه شده است. بعضی از برنامه ریزان معتقدند که فرایند برنامه ریزی بعد از تعیین هدفها و سیاستهای کلی نظام آموزشی آغاز می شود. چنانکه (Edgar Faure ) و همکارانش وظایف و ماموریت فعالیتهای آ.پ را در سه مرحله تعیین کردند:
1- سیاستگذاری های آپ 2- تعیین راهبردهای آپ 3- برنامه ریزی آپ
به موجب این توصیف تعیین هدفها و اولویتهای آ.پ در مراحل سیاستگذاری و انتخاب راهبردهای آ.پ مشخص می شود و کار برنامه ریز در حقیقت تدابیر و طرحهایی جهت رسیدن به هدفهایی است که قبلا مشخص شده اند اما بعضی دیگر از صاحبنظران برنامه ریزی آموزشی اعتقاد دارند که هدف راهنمای برنامه است و آنرا هدایت می کند به عبارتی دیگر هدف گیری جزء ارکان برنامه ریزی محسوب می شود چنانچه لکت (Leonard Lecth ) در تعریفی جامع و کاملتر از برنامه ریزی آموزشی معتقد است برنامه ریزی آموزشی فراگردی است جهت تعیین کردن هدفهای مناسب ، تشخیص مسائل ، نیازها وامکانات و محدودیتهایی که برای رسیدن به آن هدفها وجود دارد.یا احتمالا وجود خواهند داشت و تنظیم کردن فعالیتها وبرنامه هایی که جهت رسیدن به هدفها لازم است.
· برنامه ریزی آموزشی فرایندی است هر موقع یک فعالیت آموزشی طرح ریزی می شود طی می گردد حتی موقعی که از کارشناسان خواسته می شود یک سخنرانی کوتاه یا سمینار یا کارگاه ارائه دهند بعضی از اشکال برنامه ریزی را انجام می دهند. آنها دلیل اینکه چه کار می خواهند انجام دهند و فراگیران چه چیزی را باید بدست آورند را روشن می کنند و حتی زمان و مکان موردنظر را مشخص می کنند.
· برنامه ریزی آموزشی برای غنای فرهنگی و اعتلای کیفیت زندگی لازم است بقاء رشد و کمال انسانی و اجتماعی به آموزش و پرورش و برنامه ریزی آموزشی آن متکی و امری حیاتی است. از طرفی برنامه ریزی متضمن داشتن هدف، بسیج نیروها، هماهنگی و افزایش بازدهی و سرمایه بوده و نداشتن آن موجب نابسامانی و از هم گسیختگی امور و اتلاف نیروی کار، بودجه و زمان خواهد بود. از اینرو است که برنامه ریزی آموزشی اهمیت مضاعف و امری حیاتی را در رشد و تداوم و توسعه د ارد.
فواید برنامه ریزی آموزشی
از جمله فواید برنامه ریزی آموزشی می توان به موارد زیر اشاره نمود :
1)داشتن طرح و برنامه در دستگاههای آموزش و پرورش سبب می شود که فعالیتهای تکرار و کم ثمر و یا بی ثمرکاهش یابد و در نتیجه به زمان و هزینه ی کمتر اهداف هر برنامه سریعتر و صحیح تر کاهش یابد.
2) برنامه ریزی در سازمانهای آموزش و پرورش سبب می شود که هر یک از عملیات های مورد نیاز در سازمان پیش بینی گردد و بر اهداف سازمان متمرکز شود.
3)برنامه آموزشی سبب خواهد شد که از استعدادها و مهارتهای افراد و از منابع متعدد فیزیکی و مالی به بهترین شیوه استفاده گردد و از این طریق ضایعات انسانی و خسارتهای مالی به حداقل برشد و تحقق اهداف آموزشی در سطح ملی ، منطقه ای و مدارس ممکن گردد.
4) برنامه ریزی آموزشی به افراد مختلف و به ویژه مدیران جهت می دهد و تلاشهای آنان را بر اهداف سازمان متمرکز می سازد و هماهنگی و همکاری جنبی بیشتری ایجاد می گردد و نهایتا تحقق هدفهای سازمانی به شکل مناسبتری صورت می پذیرد.
5)با توجه به اینکه تحقیقات مختلف نشان داده اند که بین آموزش و پرورش و توسعه اقتصادی همبستگی مثبت وجود دارد. سرمایه گذاری در آموزش و پرورش و تهیه و اجرای طرحهای مختلف عامل موثری در توازن و تعادل بین نیروهای انسانی تربیت شده و نیاز بخشهای مختلف صنعتی ، کشاورزی و خدماتی بوده و موجبی برای جلوگیری از بیکاریو ضایعات مالی ، انسانی و اختلالات رفتاری به شمار می آید
روند تهیه برنامه آموزشی
تهیه برنامه آموزشی طی 2 مرحله صورت می گیرد:
1- مرحله فعالیتهای پیش از تدوین برنامه 2- مرحله فعالیتهای تدوین برنامه
الف: مرحله فعالیتهای پیش از تدوین برنامه
در این مرحله برنامه ریزان اطلاعات و داده های لازم را گردآوری و بر اساس اطلاعات بدست آمده نقاط قوت و ضعف نظام آموزشی موجود را تشخیص می دهند. در این مرحله بهنگام گردآوری اطلاعات برنامه ریزان درباره ابعاد مختلف نظام آموزشی آگاهیهای لازم را کسب می نمایند.
ب: مرحله فعالیتهای تدوین برنامه
پس از آنکه برنامه ریزان آموزشی به کمک آمار و اطلاعات و استفاده از شاخص ها و معیارهای ارزشیابی تصویر روشنی از وضع موجود نظام آموزش و پرورش ترسیم کردند باید برای تهیه برنامه توسعه و گذر از وضع موجود و رسیدن به وضع مطلوب فعالیتهای تدوین برنامه را آغاز کنند.
فعالیتهای تدوین برنامه فرایندی پیچیده و طولانی و شامل مراحل مختلفی می باشند .که مهمترین این مراحل به شرح ذیل می باشند:
1- انتخاب اهداف: از دو اهداف کیفی و اهداف کمی تشکیل می شود. اهداف کیفی اهداف متأثر از جهان بینی حاکم بر جامعه است وصول به آن به مثابه آرمان های جامعه می باشد. مثال: افزایش مشارکت مردم در توسعه آموزش در کلیه ی سطوح آموزشی.
اهداف کمی هدفهایی که در مدت زمان معینی قابل تحقق می باشد. مثال: تعداد دانشجویان کارشناسی و بالاتر 103300 نفر در سال 1372 به 1239000 نفر در سال 1377 افزایش یابد.
2- انتخاب خط مشی ها: پس از روشن شدن اهداف کیفی و کمی برنامه های باید خط مشی آموزشی را نیز مشخص نمود. معمولأ خط مشی ها خطوط اصلی حرکت بسوی اهداف موردنظر را تعیین می کند و مقایسه و انتخاب یک مسیرهایی که وصول به اهداف موردنظر را میسر می سازد.
3 - سیاست های آموزشی: برخی از مولفان کتب برنامه ریزی بجای اهداف آرمانی یا کیفی از سیاست های آموزشی سخن به میان می آورند و معتقدند سیاست های آموزشی عباراتی کلی هستند که از تفسیر آنها اهداف آموزشی بدست می آید و نهایتأ در فرایند برنامه ریزی سیستم های آموزشی به هدفهای مشخصی تبدیل می شوند. مثال: همگانی کردن آموزش و پرورش یک سیاست کلی است که از تفسیر آن می توان اهداف آموزشی را استنباط نمود.
4- تشخیص نیازها و تعیین اولویتها: برنامه های آموزشی مختلف تحت تأثیر عوامل مختلف از جمله نیازها قرار می گیرد. مثال: در دست داشتن امکانات و منابع گوناگونی از جمله منابع مادی و انسانی..
5- تهیه برنامه عمل: برنامه عمل یا اجرایی در واقع نقشه و طرح دقیق اقدامات و عملیاتی است که باید در آینده صورت گیرد.
6- اجرا، نظارت ، ارزیابی و تعدیل برنامه:جهت تعیین حدود موفقیت برنامه ها باید میزان پیشرفت آنها مورد ارزیابی قرار گیرد.
انواع برنامه ریزی آموزشی از نظر دامنه زمان
برنامه ها را بر مبنای دامنه نیز به سه دسته طبقه بندی می کنند به عبارتی از این لحاظ سه نوع برنامه قابل تشخیص است. برنامه های کوتاه مدت، برنامه های میان مدت، برنامه های دراز مدت
برنامه های کوتاه مدت: این گونه برنامه ها معمولا برای زمان کوتاهی از 6 ماه تا حداکثر 5 سال طراحی می شود. برنامه ریزی کوتاه مدت را برای هدایت عملیات جاری برنامه ریزی می کنند.
برنامه های میان مدت: این برنامه ها معمولا جهت 5 الی 10 سال طرح ریزی می شوندو برای تداوم و استمرار عملیات برنامه ها کاربری دارند.
برنامه های دراز مدت: معمولا آینده ای از 10 الی 25 سال بیشتر را در بر می گیرد. این برنامه ها در صدد رشد و توسعه فعالیت سازمان و بقای آن هستند.
بنابر گزارش یونسکو در سال 1970 میلادی حدود 65 درصد کشورها دارای برنامه ریزی آموزشی 5 ساله بوده اند ولی در سایر کشورها این میزان متفاوت بوده است بطوریکه از 2 الی 20 سال دامنه داشته است.
انواع برنامه ریزی آموزشی از نظر دامنه عمل:
برنامه ریزی از نظر دامنه عمل می توان در سطوح گوناگونی از جمله سطح موسسه ای، خُرد، میانه و کلان اقدام به برنامه ریزی نمود. از دیدگاه کارشناسان سازمان علمی و فرهنگی یونسکو در برنامه ریزی موسسه ای یک دبستان یا دبیرستان و یا دانشکده واحد برنامه ریزی را تشکیل می دهد و در برنامه ریزی می تواند آموزش و پرورش در یک منطقه، چند بخش یا چند روستا باشد. در برنامه ریزی میانه حوزه برنامه ریزی می تواند آموزش و پرورش در سطح استان را شامل شود. و نهایتأ در برنامه ریزی کلان قلمرو برنامه ریزی می تواند در سطح کشور باشد.
فصل دوم
برنامه ریزی فرهنگی
آشنایی با فرهنگ
انسان به صورت جمعی زندگی می کند؛ زیرا نیازها، بهره ها، برخورداری ها، کارها و فعالیت هایش ماهیتی اجتماعی دارد.رفع نیازهای آدمیان جز با تقسیم کار، فعالیت و بهره ها به صورت مجموعه ای از سنت ها وقوانین میسر نیست. از طرف دیگر اندیشه ها،ایده ها و خلق و خوی هایی بر عموم مردم حکومت می کند که به آن ها وحدت و یگانگی می بخشد. نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه انسانی ، افراد را به یکدیگر پیوند میدهد و به زندگی آن ها وحدت می بخشد.
افراد جامعه در حکم مسافران یک اتومبیل ،هواپیما، قطار و یا کشتی اند که به سوی مقصدی واحد حرکت می کنند. این افراد یا همه با هم به منزل می رسند، و یا همگی دچار خطر می شوند و یا همه از رفتن باز می مانند و در نهایت سرنوشت یکسانی پیدا می کنند.
به بیان شهید مطهری ، جامعه، مرکب حقیقی است از نوع مرکبات طبیعی؛ ولی ترکیب روح ها، اندیشه ها، عاطفه ها، خواستها، اراده ها و بالاخره ترکیبی فرهنگی است؛ نه ترکیب تن ها و اندام ها. مفهوم فرهنگ که در انسان شناسی و جامعه شناسی به کار می رود ، شامل مفاهیمی از قبیل نقش ها، مدل ها، ارزش ها و نمادهاست و با استفاده از آن می توان به سطح جامعه شناسی واقعیت کلان اجتماعی رسید.
برنامه ریزی فرهنگی
برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است که با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی جا افتاده و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است که اگرچه در برخی کشورهای پیشرفته سالیان زیادی است که مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است.
تعاریفی از برنامه ریزی فرهنگی
1- برنامه ریزی فرهنگی را می توان کوشش آگاهانه، سنجیده و سازمان یافته دولت برای ایجاد تغییر در وضع موجود و دستیابی به اهداف مطلوب در حوزه های مختلف فرهنگی دانست.
2- عرصه فرهنگ بدلیل سرو کار داشتن با نگرش ها و ارزش های گوناگون و در نتیجه عدم قطعیت در پیش بینی ها و دیدگاه رویکرد خاصی را برای برنامه ریزی می طلبد که برنامه ریزی فرهنگی نامیده می شود.
3- تلاش آگاهانه برای تغییر نگرش ها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزش ها و هنجارهای نسبتأ پایدار و بادوام جامعه، مطابق خواست و الگوی ذهنی برنامه ریز.
4- تلاش آگاهانه و سنجیده برای تغییر فعالیت ها و محصولات فکری و هنری در راستای دستیابی به اهداف مطلوب و مورد خواست برنامه ریز یا برنامه ریزان.
5- مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست که نتیجه آن ممکن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا کم و بیش موفقیت آمیز باشد و یا اصلأ موفقیت آمیز نباشد.
انواع یا گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی
برنامه ریزی دارای انواع مختلفی است و اشکال گوناگونی دارد. بطور مثال برنامه ریزی فرهنگی برحسب سرمشق های اساسی موجود به صورتهای مختلفی طبقه بندی می شود وجود این سرمشق های مانند: آرمان شهرگرا، واقع گرا، راهبردی و توسعه گرا منشأ پیدایش انواعی از برنامه ریزی فرهنگی شده است.
1)برنامه ریزی آرمان گرایانه:
این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی ، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد.
2)برنامه ریزی واقع بینانه:
فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد.
3) برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :
مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است. در این تحلیل، نخست شرایط سیستم مورد بررسی قرار می گیرد و سپس سعی می شود که ارزش ها و هدف هایی که پشتیبان اقدام بخش های گوناگون هستند روشن شود. برخورد سیاسی اجتماعی این نوع برنامه ریزی معطوف به قدرت است.
4) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :
پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است.
تقسیم بندی یاد شده به زبانی دیگری نیز مورد توجه دست اندرکاران امور فرهنگی جامعه واقع شده است. دبیرخانه ی شورای فرهنگ عمومی به عنوان یکی از مجامع تأثیرگذار در مقوله ی فرهنگ، سرمشق های برنامه ریزی را از یکدیگر تفکیک ساخته است.
انواع برنامه ریزی فرهنگی بر اساس میزان فراگیری و پیوستگی
برنامه ریزی گسسته : به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری) به چشم نمی خورد.
برنامه ریز پیوسته: برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کلی و نظمی اندام واره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله ی معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود.
تاریخچه
از نظر زمانی سال های 1320- 47 را دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران باید به حساب آورد. در این دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی کردند. و در فاصله سال های 1347-57 برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت، در سال 1347 شورای عالی فرهنگ و هنر وقت مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی کشور کرد که پس از بحث و گفت وگوی کارشناسان و صاحبنظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاک تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی گشت. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یک مقدمه و هفت فصل بود.
بر این اساس، اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی کشور تعیین شد که عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امکانات برای ابداع و نوآوری فکری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گزاری و مدیریت فرهنگی از سال 1363 تشکیل گردید و اصول سیاست فرهنگی کشور در جلسه 288 مورخ پس از شور و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. بنابر این مأموریت شورای عالی فرهنگی تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال ، تحکیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است.
جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی
درباره ی مرجع تصمیم گیری و برنامه ریزی در حوزه ی فرهنگ، دو نظریه وجود دارد. پیروان نظریه نخست به عدم دخالت نهاد دولت در برنامه ریزی فرهنگی معتقدند. این گروه بر این باور هستند که گسترش فرهنگ ها از طریق برنامه ریزی نبوده است زیرا برنامه ریزی زمانی ضروری به نظر می رسد که ما با مقاومت مواجه شویم، بنابراین اگر همه کارها به صورت عادی انجام شود و امور به صرافت طبع جریان یابد، کسی سراغ برنامه ریزی نمی رود.
در دیدگاه دوم، دولت به عنوان بزرگ ترین نهاد در نظام موازنه ی اجتماعی، مسؤولیت سرپرستی و تکامل ساختارهای اجتماعی را برعهده دارد، از این رو نه تنها متولی تکمیل فرهنگ بلکه سرپرست رشد و تکامل ابعاد اجتماعی حیات بشری نیز است.
مدل های برنامه ریزی فرهنگی
برای دستیابی به مدل های برنامه ریزی فرهنگی به دو دیدگاه و مدل های رایج در این زمینه اشاره می شود:
دیدگاه متداول برنامه ریزی، دیدگاه خردگرا یا تأملی است : این دیدگاه متکی بر نظرات کارشناسی و تخصصی و الگوهای ریاضی، برای ترسیم وضعیت بهینه و راه های رسیدن به آن، با لحاظ منافع و عقاید گروهای مناسب وجود دارد که می توان با استفاده از ابزارهای عملی به آن دست یافت. پس کافی است از میان گزینه های عملی موجود، یکی را بر اساس عقل برمی گزینیم و بدان عمل کنیم. از این دیدگاه هنوز در هنوز در برنامه ریزی استفاده می شود.
دیدگاه برنامه ریزی هماهنگ ساز است : این دیدگاه نیز رویکردی ارتباطی دارد و برنامه ریزی را فعالیتیبرای ایجاد هماهنگی می داند. با این تفاوت که هماهنگی میان سازمانن ها مطرح است نه میان افراد؛ چرا که سازمان ها ، واحدهای ناهمگون و متشکل از اجزای متنوع اند. این هماهنگی از طریق طراحی چارچوب های تشکیلاتی و شیوه های اجرایی امکان پذیر می شود.
دیدگاه های نظری موجود درخصوص برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی
1- دیدگاهی که سیاست گذاری و برنامه ریزی در عرصه فرهنگ مخالف است: بر اساس این دیدگاه اتخاذ سیاست فرهنگی مشخصی را تهدیدی علیه آزادی انتخاب فرد و توسعه تجاری می داند لذا ضرورتی برای آن وجود ندارد. این دیدگاه توسط اکثر کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی پیگیری می شود.
2- دیدگاهی که سیاست گذاری فرهنگی را یک ضرورت می داند: در این دیدگاه برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی را نه تنها امری میسر و شدنی بلکه آن را الزامی و اجتناب ناپذیر محسوب می نماید. در این دیدگاه برنامه ریزی فرهنگی تهدیدی برای آزادی انتخاب فرد محسوب نمی شود و اگر هم باشد اصولأ گریزی از آن نیست.
مراحل برنامه ریزی فرهنگی
موفقیت در برنامه ریزی فرهنگی، مستلزم مراحلی است که در پی به آن اشاره می شود:
1)تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)
2) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.
3)بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.
4)شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری.
5)شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری .
6)طراحی برنامه ها با توجه به اهداف ، سنجش نیازها، قابلیت ها، و محدودیت ها.
7)ابلاغ برنامه به مجریان.
نتیجه گیری و مقایسه تفاوت برنامه ریزی آموزشی و برنامه ریزی فرهنگی
در تفاوت کلی برنامه ریزی آموزشی تلاش آگاهانه برنامه ریزان در جهت تغییر و تحولات مطلوب و ارتقاء در سطح نظام آموزشی کشور است این نظام تعلیم و تربیت و مواد و مباحث علمی و درسی را در نظام آموزش و پرورش را تشکیل می دهد.
برنامه ریزی فرهنگی تلاش و تغییر و تحول مطلوب برنامه ریزان در مسائل اعتقادی، ارزشها، هنجارها، باورها، نگرش ها و آداب و رسومی است که مجموع این عوامل فرهنگ جامعه ای را شکل می دهد.
در نتیجه این دو نظام آموزشی و فرهنگی لازم و ملزوم یکدیگرند و نمی توان آن دو را از هم تفکیک کرد. برنامه ریزی آموزشی برای غنای فرهنگی و اعتلای کیفیت زندگی لازم و امری حیاتی در رشد و تداوم و توسعه کشور است و در واقع هردو همدیگر را تکامل می بخشند.
منابع:
n اینترنت- ویکی پدیا:
1- برنامه ریزی آموزشی- نویسنده: سید قربان حسینی
2- آشنایی با برنامه ریزی فرهنگی- مولف: محمد سهیلی.
تهیه کنندگان : زهرا ارفع و زهره قربانی