سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! . . . از نادانی و بیهودگی و از گفتار و کردار بد به تو پناه می برم . [امام علی علیه السلام ـ در دعای یوم الهریر در پیکار صفّین ـ]
مدیریت امور فرهنگی پودمان 4
 
»» مفهوم و ماهیت علم سیاست

تعریف ، مفهوم و ماهیت علم سیاست :

دانشواژه سیاست  (politics) از واژه یونانی (polis، شهر) گرفته شده است از نظر یونانی ها سیاست ، دانش مربوط به امور یک شهر بوده است. اما " مفهوم شهر با polis یونانی تفاوت آشکار دارد. شهر ، به معنی جایگاه زیست مردمان را، در یونانی stay می نامیدند.polis در آغاز قلعه ای بود که در پای stay ساخته می شد. اما مفهوم آن تغییر یافت و به معنای جامعه منظم سیاسی به کار رفت. برخی از محققان می گویند که واژه polis در اسناد آتن بخصوص به معنای جامعه سیاسی یک کشور در ارتباط با کشور های دیگر،و یا به عبارت بهتر، به معنای شخصیت بین المللی کشور آمده و در برابر آن واژه دموس (ریشه دموکراسی)بر مجموعه سازمان داخلی یک کشوراطلاق می شده است". (سیاست ارسطو: ترجمه حمید عنایت 1364ص5)

برخی از پژوهشگران مانند پولاک علم سیاست را به دو جنبه نظری و کاربردی تقسیم کردند. و گتل هم سیاست کاربردی را زیر مجموعه علم سیاست می دانست.عده ای دیگر نیز از صاحب نظران در این عرصه معتقدند که علم سیاست به صورت مفرد وجود ندارد و همه علوم اجتماعی که با کارهای جامعه سازمان یافته بشری سرو کار دارد با نام علوم سیاسی خوانده می شوند و علم سیاست فقط یکی از آنهاست. بنا بر این نظر علم سیاست ،جامعه شناسی ،اقتصاد ،مدیریت ،اخلاق و مانند آنها همه علوم سیاسی اند واین علوم مرتبط و وابسته به هم هستند.(بنیادهای علم سیاست :عبدالرحمن عالم 1386ص25)

بنابراین برای تعریف علم سیاست اول به تعریف خود واژه سیاست از دیدگاه چند تن از صاحب نظران خواهیم پرداخت با این حال نظریه های مربوط به سیاست و تعاریفی چند از آنرا بدین شرح می آوریم:

1-    سیاست هنر استفاده از امکانات است . یعنی اغلب برای فعالان سیاسی ممکن نیست به همه هدفهای خود برسند بنابراین باید اهداف خود را با قدرت خود متناسب کنند .هیچکس بیش از قدرت و امکانات خود نمی تواند در سیاست اعمال نفوذ کند و تاثیر گذارد. پس سیاست همه آن فعالیتهایی که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت ،تحکیم قدرت دولت و استفاده از قدرت دولت همراه است را گویند.( مقدمه ای برای سیاست :نولی 1990ص2و5و7)

2-     نظریه دیگری بیان می کند : سیاست حکومت کردن بر انسانهاست (طبقه حاکم : کایتانوموسکا). سیاست رابطه ای است میان کسانی که حکومت می کنند و کسانی که بر آنها حکومت می شود،فرمانروا و فرمانبردار،و این رابطه مرکز زندگی سیاسی است .( حکومت بر انسانها: آستین رانی)

3-    هارولد لاسکی: سیاست یعنی دانستن اینکه چه کسی می برد ،چه می برد،چه موقع می برد،چگونه و چرا می برد.

4-     دیوید ایستون : سیاست توزیع آمرانه ارزشهاست. بطور خلاصه اگر بخواهیم تعریفی فراگیر از سیاست داشته باشیم می توان آنرا چنین بیان کرد: " سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد ، گروهها و احزاب (نیروهای اجتماعی )و کارهای حکومتی در داخل یک کشور و روابط میان یک دولت با دولتهای دیگر در عرصه جهانی است."( بنیادهای علم سیاست : عبدالرحمن عالم 1386ص30)

پیشینه علم سیاست در ایران‏

علم سیاست در ایران از بدو تأسیس تا به امروز سه دوره را پشت سر گذاشته است:

1- از تأسیس مدرسه علوم سیاسى تا دانشگاه تهران؛

 2- از تأسیس دانشگاه تهران تا پایان دهه 1350؛

 3- از پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون.

1-آغاز ورود علم سیاست به ایران به سال 1277 شمسى و به تأسیس مدرسه علوم سیاسى بازمى‏گردد. هدف این مدرسه کاربردى بود و بنیان‏گذاران آن در پى پرورش نیروى انسانى به‏منظور اشتغال در دستگاه وزارت امور خارجه بودند. به همین دلیل تا سال 1305 مدرسه، جزئى از وزارت خارجه بود و محتواى دروس آن را اغلب سیاست خارجى، آموزش دیپلماسى و حقوق بین‏الملل تشکیل مى‏داد و از آموزش مسائل مربوط به حکومت و سیاست ایران خبرى نبود. با کودتاى سوم اسفند 1299 و بر سر کار آمدن رضاخان فعالیت مدرسه متوقف شد و بعد از مدتى در سال 1305 مدرسه علوم سیاسى از وزارت خارجه جدا و با مدرسه عالى حقوق ادغام گردید و در سال 1313 با تأسیس دانشگاه تهران همراه با مدرسه عالى تجارت، جاى خود را به دانشکده حقوق و علوم سیاسى داد، که به قول عنایت، با این وصف در راه رشد علوم سیاسى چه در دانشگاه و چه در میان روشنفکران چندان مؤثر نبود.3 و از طرفى، سلطه نظام آموزش فرانسوى موجب غلبه رویکرد حقوقى در مطالعه پدیده‏هاى سیاسى شده بود. سیاست‏پژوهان ایرانى بجاى تحلیل مسائل سیاسى روز، به حوزه ترجمه آثار خارجى روى آوردند. با بازگشت تعداد بیشترى از دانش‏آموختگان علم سیاست از غرب بى‏علاقگى به شناخت فرهنگ خودى ویژگى عمده علم سیاست گردید.

ویژگى‏هاى علم سیاست در دوره اول: گرایش‏هاى محافظه‏کارانه، پرهیز از تحلیل مسائل سیاسى، غلبه رویکرد حقوقى در مطالعات سیاسى، گرایش به سمت ترجمه آثار خارجى و گریز از پرداختن به مسائل سیاسى ایران و فرهنگ خودى، از مشخصات بارز دوره اول محسوب مى‏شود.

2- از تأسیس دانشگاه تهران تا پایان دهه 1350: در دهه 1350 سه رویداد مهم توانست موجب بهبود نسبى وضعیت علم سیاست گردد:

نخست، علوم سیاسى در دانشگاه تهران از سلطه حقوق رهایى یافت و به سمت استقلال علمى گرایش یافت؛

دوم، خارج شدن رشته علم سیاست از انحصار دانشگاه تهران و تأسیس این رشته در دانشگاه ملى ایران (دانشگاه شهید بهشتى فعلى) که موجب نوعى رقابت حرفه‏اى شد و همین امر به استحکام علوم سیاسى کمک کرد؛

سوم، روش‏هاى جامعه‏شناختى به جاى رویکرد حقوقى در مطالعات ایران تقویت شد و برنامه‏هاى آموزشى رشته علوم سیاسى تغییر کرد و برخى دروس جدید تصویب شد و چند مؤسسه و نشریه جدید در صحنه سیاست حضور یافتند.

ویژگى‏هاى علم سیاست در دوره دوم: رویکرد جامعه شناختى به جاى رویکرد حقوقى در علم سیاست، گسترش رشته علم سیاست در چند دانشگاه و مؤسسه علمى و پیشرفت در شاخه آموزشى و تأسیس دوره‏هاى فوق‏لیسانس و دکتراى علوم سیاسى از مشخصات بارز این دوره محسوب مى‏شود.

3-     پیروزى انقلاب اسلامى تاکنون: در پى پیروزى انقلاب اسلامى، اختیارات حوزه دانشکده علوم سیاسى بیشتر شد و به دلیل شرایط آغازین انقلاب اسلامى، وجود گروه‏ها و جناح‏هاى سیاسى و تجمع دسته‏ها و احزاب سیاسى مخالف و معارض نظام سیاسى در دانشگاه‏ها فضاى التهاب‏آمیز و آشفته‏اى را ایجاد کرد و همین امر باعث گردید رهبر انقلاب اسلامى براى برخورد با نیروهاى مخالف و معارض و اصلاح نظام آموزشى دانشگاه‏ها در اردیبهشت 1359 دانشگاه‏ها را تعطیل و برنامه اسلامى کردن دانشگاه‏ها با عنوان «انقلاب فرهنگى» آغاز گردد.

یکى از اهداف اصلاحات نظام آموزشى اسلامى کردن علوم انسانى به‏عنوان مهم‏ترین محور دگرگونى دانشگاه‏ها بود.5 ستاد انقلاب فرهنگى بر مبناى چنین نگرشى کار خود را آغاز کرد و على‏رغم آن‏که برنامه مصوب ستاد انقلاب فرهنگى با برنامه قبلى تفاوت‏هاى آشکارى داشت، در محتواى علم سیاست و چارچوب آن نسبت به پیش از انقلاب تغییر جدى حاصل نشد هرچند براى بومى‏گرایى در علم سیاست گرایش‏هایى به سمت روش جامعه‏شناسى ماکس وبر به وجود آمد، اما ثمرات عملى چندانى به بار نیاورد و صرفاً شاهد گسترش کمّى رشته علوم سیاسى در چند دانشگاه و مؤسسه بودیم.

ویژگى‏هاى علم سیاست در دوره سوم:

 - ایجاد تغییرات کمّى در رشته علوم سیاسى؛

 - سلطه گرایش‏هاى پوزیتیویستى در رشته علوم سیاسى؛

 - پرهیز از تحلیل مسائل ایران و حوزه قدرت سیاسى؛

 - بومى نشدن علم سیاست در ایران؛

 - غیرکاربردى بودن علم سیاست در ایران؛

 - غیرمولد بودن علم سیاست در ایران؛

 - سرمایه‏گذارى نکردن واقعى در حوزه علم سیاست از ناحیه بخش خصوصى و دولت.

در این سه دوره، با وجود دگرگونى و تغییرات زیاد در علم سیاست از بدو تأسیس تاکنون، متأسفانه این دگرگونى‏ها و تغییرات اساسى نبوده‏اند و همچنان مشکلات جامعه ایران در حوزه سیاست باقى مانده است.

برداشت‏ها از علم سیاست

در گرایش کلاسیک، علم سیاست به اعتبار غایت، موضوع، روش‏شناسى، علت غایى، ماهیت، بینش ارزشى و هنجارى و تعریف علم، طبقه بندى مى‏شود. ویژگى‏هاى گرایشى کلاسیک در مورد علم سیاست را مى‏توان چنین برشمرد:

1 - چون علوم تجربى و انسانى از فلسفه سیاسى جدا نشده بودند با یک نگرش کلى به پدیده سیاست مى‏پرداختند؛

2 - فرجام‏خواهى و تأکید بر هدفى چون خیر و سعادت در حوزه علم سیاست و سیاست؛

3 - برداشتى آرمان‏خواهانه و ایده‏آلیستى از حوزه علم سیاست و سیاست؛

4 - از طریق علم سیاست به دنبال حقیقت‏یابى بودند؛

5 - حوزه اخلاق از سیاست جدا نبود و اخلاق را پایه سیاست مى‏دانستند؛

6 - فرد جزئى از دولت و همه چیز در حیطه و هژمونى دولت بود؛

7 - علم سیاست و سیاست شمول داشت و شامل تمام زندگى انسان‏ها مى‏شد و مترادف با حکمت بود؛

8 - روش‏شناسى قیاسى و کل‏نگر داشتند.

در گرایش مدرن، علم سیاست به اعتبار غایت، جنبه کاربردى، موضوع، روش شناختى، علت فاعلى، ارزش و هنجارها، تعریف علم، پیامدها، عرصه و قلمرو آن و دیدگاه فمینیستى طبقه بندى مى‏شود. گرایش مدرن در مورد علم سیاست داراى ویژگى‏هاى زیر است:

1 - منفعت‏خواهى و فایده‏گرایى؛

2 - واقع‏گرایى و استقراگرایى؛

3 - از طریق علم سیاست به دنبال حقیقت‏سازى؛

4 - جدایى دو حوزه اخلاق و سیاست از هم که در نتیجه سیاست جزئى از زندگى مادى مى‏شود؛

5 - فرد دولت را به وجود مى‏آورد؛

6 - علم سیاست در امور جزئى و تجربى قابل طرح است؛

7 - غایت علم سیاست، نظم، رفاه و کاربردى بودن آن است؛

8 - روش‏شناسى تجربى و مشاهده‏گرى اساسى و نیز روش‏هاى تفسیرى و تأویل‏گرایى به‏تدریج مطرح شده است.

گرایش پست مدرنیستى به علم سیاست نیز داراى ویژگى‏هاى ذیل است:

1 - عدم دست یابى به تصویرى از جهان براساس معیارهاى معتبر؛

2 - روش‏شناسى شالوده‏شکنى و ساختارشکنى در روش‏هاست؛

3 - معرفت‏شناسى علم سیاست دوره مدرن به‏طور کلى دگرگون شده است؛

4 - نه تنها علم سیاست تغییر کرده بلکه جهان مورد مطالعه آن نیز تغییر کرده است؛

5 - ماهیت و طرز عمل سیاست و علم سیاست در گفتمان ساخته مى‏شود؛

6 - دانش سیاسى انسان تابع قدرت سیاسى است؛

7 - روش‏شناسى گفتمانى و نسبى‏گراست.

موضوعات مورد مطالعه علم سیاست

در سال 1948 کمیته ای در یونسکو موضوعهای مرتبط و مورد مطالعه علم سیاست را چنین تشریح کردند:

1-    نظریه سیاسی

 الف – نظریه سیاسی ب – تاریخ اندیشه های سیاسی

2-    حکومت

الف- قانون اساسی ب – حکومت ملی ج- حکومت منطقه ای د- اداره امور عمومی ه – وظیفه اقتصادی و اجتماعی حکومت و – نهادهای سیاسی تطبیقی

3-     احزاب ، گروهها ، و افکار عمومی

الف – احزاب سیاسی ب – گروهها و گرد همایی ها ج – مشارکت شهروندان در امور عمومی و حکومت

4-     روابط بین الملل

الف – سیاست بین الملل ب – سازمانهای بین المللی ج – حقوق بین الملل

رویکردهای سیاست

 پدیده های سیاسی را از دیدگاههای گوناگونی بررسی کرده اند که بطور مختصر در ذیل به آنها اشاره می شود الفرویکرد حقوقی عبارتست از تفسیر پدیده های سیاسی از لحاظ حقوقی این رویکرد دولتها را به مثابه شخصی حقوقی می بیند و آنرا مجمعی برای تدوین و اجرای قانون می بیند .مهمترین ایرادی که به این دیدگاه وارد شده است این است که در این رویکرد به اهمیت نیروهای اجتماعی غیر حقوقی کمتر توجه می شود در واقع بررسی پدیده های سیاسی در این رهیافت یک جانبه است .

 ب – رویکرد اقتصادی از زمانهای قدیم این رویکرد بوده و ارسطو در این مورد معتقد بود که در تثبیت شکل حکومت ، ویژگی و توزیع ثروت عامل تعیین کننده است .در رابطه با این رویکرد گتل چنین بیان می کند: بطور معمول اکثر انقلابها رویارویی تهیدستان با ثروتمندان است . ( تاریخ اندیشه سیاسی: گتل 1924ص51) " قدرت بطور طبیعی و به ضرورت در پی ثروت می آید."( اقیانوس :جیمز هارینگتون 1956)و در این زمینه رابرت دال می نویسد: توزیع قدرت با توزیع ثروت برابر است. از طرفداران پرشور این رویکرد می توان از کارل مارکس نام برد که بر عامل اقتصادی تاکید فراوانی داشت که ابزار تحلیل وی ماتریالیسم دیالکتیک نامیده شد. مارکس عقیده داشت نیرویی که تاریخ جامعه بشری را حرکت و توضیح می دهد شرایط مادی زندگی و به ویژه شیوه تولید است و مبارزه طبقاتی همراه با تغییر در شیوه تولید است و سازمانهای سیاسی ، قوانین و فرهنگ جامعه را کسانی در اختیار دارند که ابزار وسایل تولید در دستشان است . وی معتقد بود که فقر نه ناگزیر است و نه حکمی الهی، بلکه از شرایط اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی زندگی مردم پدیدار می شود و طبقه حاکم مسلط از لحاظ اقتصادی ، به هیچ گونه تغییری علاقه ای ندارد و خودش هم آنرا تغییر نخواهد داد و به راحتی هم اجازه تغییر نخواهد داد. بنابراین تنها از راه یک انقلاب اجتماعی می توان طبقه استثمارگر را از موضع اقتدار کنار گذاشت و به یک جامعه ایده آل دست یافت.

ج – رویکرد روانشناختی این رویکرد به مطالعه طبیعت بشر و رفتار سیاسی انسان می پردازد و بنیاد این مطالعات را لاول گذاشت و پیشرفت و بزرگتر شدن آن را لاسول سبب شد. در این زمینه واتکینس کوشید نشان دهد که سیاست شناس در وهله اول به رفتار مردم توجه دارد تا بفهمد آنها چگونه موجوداتی هستند و به عقیده وی فعالیتهای مردم واقعیت قابل مشاهده ای است که با استفاده از روشهای مشاهده تحت کنترل و تجربه می توان عواملی از جمله عوامل زیست شناختی را که وارد تصمیمات سیاسی آنها می شود جدا و اندازه گیری کرد. د – رویکرد هنجاری رویکرد سنتی به علم سیاست ، حقوقی ، تاریخی یا هنجاری و فلسفی بود . این رویکرد در برابر واقعیتها ، بر ارزشها تاکید می کند برخی از متفکران عقیده دارند که بررسی سیاست باید ارزشی هم باشد از نامدارترین نظریه پردازان این رویکرد می توان به اریک هگلین و لئو اشتراوس اشاره کرد. معتقد بودند که بررسی سیاست باید هدفی داشته باشد تا ما را به اقدام درست و انتخاب بهترین و اتخاد تصمیم درست در مورد زندگی بهتر با همنوعان توانا گرداندو بیان می کنند که برخی از ارزشها لزوما عالی اند و برخی دیگر به طور ذاتی فروتر و بهترین ارزیابی سیاسی آن است که این مجموعه را باهم ببیند.

ه رویکرد تجربی علمی تمایل به استفاده از این رویکرد به بررسی و اندازه گیری کمی ، به رشد علم آمار و روانشناسی و مردم شناسی مربوط می شود . در این روش شیوه متداول این است که میان واقعیت و ارزش ، میان عین و ذهن تمایز مشخصی گذاشته می شود . از نظریه پردازان این رویکرد می توان به دیواید والدو و ربسون اشاره کرد.

 و رویکرد رفتاری اهمیت این رویکرد پس از جنگ جهانی دوم شناخته شد و سیاست شناسان آمریکایی جانبداران اصلی آن بودند. در این رویکرد نکته اصلی توجه به رفتار سیاسی فرد است . دیوید ایستون یکی از نامدار ترین این رویکرد می گوید: رفتار سیاسی هم نشان یک تمایل فکری است و هم یک حرکت مشخص برای مطالعه علمی . همچنین در این زمینه رابرت دال رفتار گرایی را چنین توصیف می کند : کوشش برای تجربی کردن جنبه های زندگی سیاسی به کمک ابزارهای روش ، نظریه ها و معیار سنجش که قابلیت تبدیل شدن به احکام کلی ، قواعد و فرضیه های جدید در علوم تجربی را دارد امکان پذیر است. ( تفکر سیاسی معاصر:رابرت دال 1961ص126) ایستون عقیده دارد که در رفتار سیاسی خصوصیات قابل شناختی وجود دارد که می توان آنها را با تعمیمها یا نظریه های دارای ارزش توصیفی و پیش بینی باز شناخت . حتی اگر رفتار سیاسی همیشه یکنواخت نباشد ،آدمی از جنبه های خاصی در موقعیتهای متفاوت کمابیش به روال یکسانی رفتار می کند ، برای مثال هنگام دادن رای در انتخابات ادواری رای دهندگان به طور یکنواخت به شخص یا حزب سیاسی معینی رای می دهند. اگر این رفتار با جایگاه اجتماعی ، موقعیت اقتصادی ، وفاداری و مانند آنها پیوند یافته باشد الگویی پدیدار می شود.و تعمیم معتبر باید با توجه به رفتار مربوط ، حاصل شود و همه دلایل باید بر مشاهده مبتنی باشد.ایستون توضیح می دهد که فنون کسب و تفسیر داده ها را نمی توان مسلم فرض کرد . این فنون را باید خودآگاهانه سنجید و چنان پالایش نمود که برای مشاهده ، ثبت و تحلیل رفتار به عنوان ابزار دقیق پذیرفته شود. بطور کلی رفتار گرایان معتقند که پژوهشگر باید ارزشهای خود را از بررسیهایش جدا نگه دارد و یک پژوهش علمی سیاست باید نظم داشته باشد یعنی تئوری نگر و تئوری راستا باشد .

فرهنگ سیاسی

دانشواژه فرهنگ سیاسی را نخستین بار گابریل آلموند در علم سیاست بکار برد ساموئل براندر و آدام اولام نیز از پیشگامان کاربرد آن هستند. برای آشنایی مختصر با معنی و مفهوم فرهنگ سیاسی به تعاریف مختلفی که از سوی صاحب نظران این عرصه ارائه شده است در ذیل می پردازیم .

آلموند: فرهنگ سیاسی الگوی ایستارها و سمت گیریهای فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام است.

بال: فرهنگ سیاسی ترکیب ایستارها ، اعتقادات ، شور و احساس و ارزشهای جامعه مرتبط با نظام سیاسی و مسائل سیاسی است. سیدنی وربا: فرهنگ سیاسی از نظام اعتقادی تجربی ، نمادهای معنی دار و ارزشهایی که معرف کیفیت انجام اقدام سیاسی اند ، تشکیل می یابد.

بیر و اولام : جنبه های خاصی از فرهنگ عمومی جامعه بطور ویژه با چگونگی برخورد با حکومت و اینکه باید چه وظایفی را انجام دهد ارتباط دارد.این بخش از فرهنگ را می توان فرهنگ سیاسی نامید

لوسین پای : فرهنگ سیاسی مجموعه ایستارها، اعتقادات و احساساتی است که به روند سیاسی نظم و معنی می دهد و فرضیه ها و قواعد تعیین کننده حاکم بر رفتار نظام سیاسی را مشخص می کند. اریک روو: فرهنگ سیاسی الگویی از ارزشها ، اعتقادات و امتیازهای احساسی فرد است . رای مکردیس : فرهنگ سیاسی ، هدفهای مشترک و قواعد پذیرفته شده عمومی است . راس : فرهنگ سیاسی یک کشور از ایستارهای مشخصه جمعیت آن نسبت به ویژگیهای عمده نظام سیاسی –اجتماعی که در درون مرزهای آن وجود دارد، سرشت رژیم ،تعریف شایدها و نشایدهای حکومت و نقش مشارکتهای فردی و اتباع حکومت تشکیل می یابد. پس با تحلیل تعرفهای گفته شده از فرهنگ سیاسی این نتیجه را به بار می آورد که فرهنگ سیاسی دارای اجزای معینی است که عبارتند از: ارزشها ،باورها ، ایستارهای احساسی مردم نسبت به نظام سیاسی خودشان برای مثال ارزشهای سیاسی مانند برگزاری انتخابات آزاد و بی طرفانه و استعفای مقامات سیاسی در صورت از دست دادن اعتماد مردم و باورهای سیاسی در برگیرنده هنجارهایی مانند حق افراد بالغ کشور برای مشارکت در کارهای سیاسی و ایستارهای احساسی مانند رفتار مودبانه مسئولین سیاسی کشور لحن مکالمه ای بحثها و مباحثه.

انواع فرهنگ سیاسی آلموند وپاول فرهنگ سیاسی را از سه راه دسته بندی کردند:

1-    فرهنگ سیاسی محدود : در فرهنگ سیاسی محدود توانایی مقایسه تعغییراتی که نظام سیاسی آغاز کرده است وجود ندارد و افرا د دستخوش انجماد فکری اند و هیچ انتظاری از نظام سیاسی ندارند.(سیاست و دموکراسی در پنج ملت :آلموند1963ص115)

2-     فرهنگ سیاسی تبعه: فرهنگ سیاسی تبعه: شهروندانی را که از نقشهای گوناگون حکومت ،مانند مالیات گیری و قانونگذاری آگاه هستند، تبعه سیاسی می نامند. این افراد از راههای نفوذ بر نظام سیاسی ممکن است اطلاع خاصی نداشته باشند و یا زیر بناهای جامعه را نشناسند.

3-     فرهنگ سیاسی مشارکت فرهنگ سیاسی محدود: این نوع فرهنگ به کسانی مربوط است که از نظام سیاسی خود آگاهی چندانی ندارند، یا اصلا ندارند.این گونه افراد را در هر جامعه ای می توان دید ولی در جوامع سنتی و عقب افتاده شمار آنها بیشتر است .

فرهنگ سیاسی مشارکت: این نوع فرهنگ در جوامع پیشرفته وجود دارد و در آنها مردم در زندگی سیاسی مشارکت می کنند .و مشارکت کنندگان سیاسی افرادی هستند که از ساختار و روند نظام سیاسی و خواستها و نظام سیاسی خود آگاهند و در کار تصمیم گیری دخالت می کنند. گذشته از این سه نوع فرهنگ ، آلموند و پاول در ضمن می گویند که فرهنگ سیاسی مختلطی نیز وحود دارد که افراد فرهنگ سیاسی محدود و تبعه را نیز می توان در مشارکت هم دید و یک فرد ممکن است هر سه جنبه را در خود ترکیب کند.که عبارتند ار:

 1-فرهنگ سیاسی محدود –تبعه

2-فرهنگ سیاسی تبعه –مشارکت

 3-فرهنگ سیاسی مشارکت –محدود  

در این زمینه روزنبان معتقد است که غیر ممکن است که در جامعه های نو فرهنگ سیاسی یکدستی یافت شودو بجای آن ترکیبی از سمت گیریهای مختلف وجود دارد بطوری که فرهنگ سیاسی واقعی مخلوطی از عناصر مختلف است. وی فرهنگ سیاسی را این چنین طبقه بتدی می کند:

1-    فرهنگ سیاسی مدنی: درجوامعی دیده می شود که که در آن قدرت و اختیار تصمیم گیری در دست نخبه ویژه ای است و توده ها به طور مستقیم در آن شرکت ندارند.و تمایلات خود را توسط نمایندگان خود بیان می کنند. این فرهنگ در جوامع دموکراتیک وجود دارد.

2-     فرهنگ سیاسی غیر دینی: این گونه فرهنگ در جوامعی وجود دارد که در آن مردم توجهی به دین ندارند و عقلانی و تحلیلی رفتار می کنند.

3-    فرهنگ سیاسی ایده ئولوژیک: این نوع فرهنگ در جوامعی وجود دارد که در آنها یک ایده ئولوژی خاصی تشویق می شود و مردم مجبور به پیروی از آن هستند. مانند چین و شوروی سابق و...

4-     فرهنگ سیاسی همگن: این گونه فرهنگ در جوامعی وجود دارد که مردم آن جامعه در مورد هدفها و ابزارهای دست یافتن به آنها نظرات سیاسی یکسانی دارند.

5-     فرهنگ سیاسی چند پاره: این نوع فرهنگ در کشورهایی وجود دارد که مردم آن درباره هدفهای سیاسی نظرات یکسانی ندارند. اینگونه فرهنگ سیاسی بطور عموم در کشورهای دارای نظام چند حزبی وجود دارد .مانند فرانسه و ایتالیا اهمیت فرهنگ سیاسی اهمیت فرهنگ سیاسی در این نکته است که با مطالعات مربوط به توسعه سیاسی ارتباط تنگاگی دارد.نظام سیاسی معینی از دیگر نظامهای سیاسی نه تنها برپایه ساختارها ،بلکه به واسطه فرهنگهای سیاسی موجود در آن ، تفاوت می یابد. متفکران توسعه سیاسی تشخیص داده اند که نمی توانند پدیده توسعه سیاسی را در کشوری توضیح دهند مگر اینکه فرهنگ سیاسی آن کشور را بررسی کنند.همچنین فرهنگ سیاسی برای بررسی رفتار فرد در نظام سیاسی معینی که در آن عمل می کند ، ابزار مفهومی ارزشمندی است . رهیافت فرهنگ سیاسی کمک می کند تا دانسته شود چرا جامعه های سیاسی گوناگون در مسیرهای متفاوت توسعه سیاسی حرکت می کنند یا چرا دچار برخی موانع اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی می شوند. به هر حال امروزه کاملا آشکار شده که فرهنگ سیاسی در شکل گیری توسعه سیاسی نقش مهمی دارد.

 

منابع:

1-. ر. ک: محمد باوى، «وضعیت رشته علوم سیاسى در ایران» فصلنامه علوم سیاسى، ش 3، سال اول (1377) ص 292.

2- ر . ک: «وضعیت علم سیاست در ایران» فصلنامه علوم سیاسى، مقاله ناصر هادیان، ش 7، سال دوم، (1378)، ص 222.

3- جاوید قربان پناه دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی کتابنامه: بنیادهای علم سیاست: عبدالرحمن عالم چاپ شانزدهم 1386 فرهنگ توسعه در ایران : دکتر حسن بنیانیان چاپ اول 1386

 

 

 تهیه کنندگان : فاطمه تکلو و زلیخا سیدجلیلی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عاطفه حسین پور
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیاست و روابط آن با سایر علوم اجتماعی
برنامه ریزی
برنامه ریزی
طبقه بندی هدف های فرهنگی و هدف-های کلی برنامه ریزی فرهنگی
طبقه بندی هدف های فرهنگی و هدف های کلی برنامه ریزی فرهنگی
[عناوین آرشیوشده]
» منو
صفحه اصلی
برنامه ریزی فرهنگی
دولت و فرهنگ
خلاصه دروس
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی

» درباره من

مدیریت امور فرهنگی پودمان 4

» آرشیو مطالب
آبان 92
آذر 92

» لوگوی وبلاگ


» صفحات اختصاصی


» لوگوی لینک دوستان

>> بازدید امروز: 14
>> بازدید دیروز: 4
>> مجموع بازدیدها: 78224