سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
مدیریت امور فرهنگی پودمان 4
 
»» سیاست و روابط آن با سایر علوم اجتماعی

تعریف لغت سیاست

 (درلغت) «خط‌مشی» یا «خط سیر و راهی که انسان پیش‌رو دارد

در انگلیسی (politics) برنامه، شیوه? عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول راهنما 

(در اصطلاح عام) روند و انجام تصمیم گیری‌ها برای هر گونه گروه است؛ از قبیل حکومت‌هاو کشورها،نهادهای سازمانی، دانشگاهی، دینی و دیگر نهادها

(در اصطلاح خاص)روند و انجام تصمیم گیری‌ها برای حکومت‌ها و کشورها

علم سیاست چیست؟ عرصه ها و تقسیمان آن

علم سیاست به تحلیل و بررسی جنبه های سیاسی پدیده های اجتماعی نظر دارد. « تحلیل سیاسی به انسان کمک می کند تا جهانی را که در آن زندگی می کند بهتر بشناسد و از میان شقوق گوناگون پیش روی خویش بهترین را انتخاب کند و بالاخره موفق شود به تغییرات کوچک و بزرگ که هر کدام یکی از جنبه های لا ینفک زندگی می باشند تأثیر بیشتر ببخشد.» مر کز ثقل تحلیل و بررسی علم سیاست دولت است.نظر عد? دیگر آن است که علم سیاست با حکومت سرو کار دارد . اگر گروه سوم تلفیقی از این دو نظریه را می پذیرند، مانند پل ژانت، متفکر و محقق فرانسوی، که می گوید علم سیاست آن بخشی از علوم اجتماعی است که دربار? بنیادهای دولت و اصول حکومت بحث و بررسی می کند.

در نظر سنتی ، اغلب گفته شده که بررسی دولت در بر گیرند? حکومت هم هست، زیرا دولت بنا به مقاصد عملی از راه ارگان های حکومت عمل می کند. هارولد لاسکی گفته است؛ «...بنا به مقاصد ادار? عملی کارها ، دولت همان حکومت است.» اما از برخی جهات، واژه ی حکومت فراگیر تر است. «حکومت» اگر در معنی وسیع به کار رود، به اندیشه ی بنیادی کنترل و اطاعت متکی است ، پدیده ای است که با جامعه ی انسانی توسعه یافته است. به عقیده ی سجویک، علم سیاست « جامعه های دارای حکومت را بررسی می کند، یعنی جامعه های را که اعضای آن ، دست کم در مسائل معینی ، به اطاعت از دستورات برخی از افراد یا مجموعه ای از افراد که بخشی از جامعه اند، خو گرفته باشند .» این تعریف عرصه ی علم سیاست را گسترده می کند و آن را از دولت هم فراتر می برد.

مفهوم سنتی علم سیاست ، به عنوان علم بررسی دولت یا حکومت دیگر مناسب دانسته نمی شود. این مفهوم بر شکل تأکید می کند و به قانون گرایی یا دقت ظاهری بیش از حد در اجرای قوانین می انجامد. هم چنین روند پویا و نتایج را نادیده می گیرد. اینک به طور کلی پذیرفته شده است که علم سیاست باید در برگیرند? سازمان غیر رسمی و رفتار سیاسی در جامعه باشد که ساختار رسمی حکومت و نیز نیروهای سیاسی تأثیر گذار بر آن را نیز در بر می گیرد.

یکسان شمردن علم سیاست با مطالعه و بررسی دولت نو هم مورد اعتراض قرار گرفته است. واژه ی «دولت»تا بیش از سد? پانزدهم کاربرد سیاسی نداشت، و وقتی چنین کاربردی یافت به صفت « نو» موصوف شد. تعریف علم سیاست با نظر خاص به دولت ، به گمان معترضان، این نتیجه را به بار می آورد که دولت نو شکل نهایی (و نه انتقالی ) سازمان سیاسی است که علم سیاست با آن سرو کار دارد و یگانه واحد سیاسی است که رفاه بشر را تأمین می کند.

بنابر این، عرص? دانشی که علم سیاست اینک می کوشد آن را در بر گیرد. از دولت فراتر می رود. کاتلین معتقد است که «سیاست» بررسی جامع? سازمان یافت? انسانی است و پیش از هر چیز جنبه های سیاسی زندگی جامعه را مطالعه می کند. بنابر این نظر بر ترن دو ژوونال،« سیاست» روابط سیاسی را که همزمان با گردهمایی انسانها به وجود آمده است، بررسی می کند این گونه نظر ها عرص? مطالعات علم سیاست را تا بدان حد گسترده می کنند که در بر گیرند? هم? چیزهایی می باشد که به جنب? سیاسی زندگی اجتماعی مربوط است یا روابط سیاسی انسانها با یکدیگر را بررسی می کند . اما ضمن در نظر داشتن فراگیری علم سیاست و توانایییهای نو یافته ی آن، باید در برابر این وسوسه مقاومت کرد و هر چیزی را که به زندگی انسان در جامع? سازمان یافته مربوط است در آن جا نداد.

محققان و متفکرانی مانند هارولد لاسول، چارلز مریام، ماکس وبر، برتراند راسل، واتکینس و هانس مور گنتا، ب سرنوشت پویای سیاست تأکید کرده اند، معتقدند که قدرت، مفهوم اساسی سیاست است و همه شاخه های علم سیاست را به هم می پیوندد. برای مثال، لا سول در تعریف علم سیاست گفته است:«علم سیاست به صورت یک نظام تجربی عبارت از مطالع? چگونگی شکل گرفتن قدرت و سهیم شدن در آن است.» و « عمل سیاسی، عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد.» سیاست و علم سیاست با قدرت موجود در جامعه از لحاظ ماهیت، پایه، عرصه و نتایج سرو کار دارند. « کانون توجه» دانشمند علم سیاست روشن و آشکار و عبارت است از شناخت مبارزه ای که در راه کسب یا حفظ قدرت، اعمال قدرت یا نفوذ بر دیگران، یا جلوگیری از اعمال آن وجود دارد. هم چنین گفته شده است که:« سیاست {مقوله ای}دربار? قدرت است، یعنی مربوط به توانایی کارگزاران، کارگزاری ها و نهادهای اجتماعی برای حفظ یا تغییر محیط اجتماعی یا مادی خودشان. مقوله ای است دربار? منابعی که شالود? این توانایی را تشکیل می دهند و نیروهایی که آن را اعمال می کنند و بر آن تأثیر می گذارند.»

توجه و تأکید بر قدرت، شکل گرایی نظر سنّتی را از بین برده و به تحلیل واقع گرایان? روند سیاسی انجامیده است. تعریف معطوف به قدرت از علم سیاست هم چنین توجه به این واقعیت را خواستار است که نیروهای کنترل کنند? شکل و رفتار دولت همانند نیروهایی هستند که در دیگر گروههای سازمان یافته مانند خانواده، اتحادی? کارگری و تعاونی ها ( که فعالیت اغلب آن ها غیر سیاسی است)عمل می کنند.

با این حال، نظریه های مربوط به تعریف سیاست با مقوله قدرت از برخی جهات رضایت بخش نیست. اول این که، این نظریه ها میان حوزه های اجتماعی و سیاسی قدرت تفاوت نمی گذارند. روابط قدرت و نفوذ زمانی« سیاسی»است که تا حدی سازمان یافته باشد و در جایی «سیاسی» است که اقدامات سازمان ها، دارای نوعی مشروعیت، مدعی اطاعت و احترام مردم، دانسته شود. دوم، سیاست مبارزه در راه قدرت به دور از انگیزه های هدفدار نیست. اما تأکید بر قدرت هدف هایی را که بر حسب آنها قدرت به کار می رفته است و تضاد هدف ها را که قدرت از آن پدیدار می شود، دستخوش ابهام می کند. در واقع ، پایان سیاست، رسیدن به یک خط مشی است _ سازش میان متضاد بر حسب منافع و ارزش های معینی که مشترک هستند. دیوید ایستون هم معتقد است که سیاست به «توزیع آمرانه ی ارزشها برای جامعه »مربوط است.

 با این همه، مهم ترین عنصر تعیین و اجرای سیاسی قدرت است و شناخت آن وظیف? اصلی و اولی? علم سیاست است. قدرت هسته و مرکز ثقل سیاست را به وجود می آورد و هم? کشاکشها در زندگی سیاسی به قدرت مربوط است.

نولی، تعریف هایی چند از علم سیاست را بدین شرح آورده است:

1 ) سیاست « هنر استفاده از امکانات است» اغلب برای فعالان سیاسی ممکن نیست به هم? هدف های خود برسند، بنابر این باید بلند پروازیها را با قدرت خود متناسب کنند.

هیچ کس بیش از قدرت یا امکانات خود ممی تواند در سیاست اعمال نفوذ کند و تأثیر گذارد.

2 ) سیاست « حکومت کردن بر انسانها»کایتانو موسکا در طبق? حاکم و آستین رانی در حکومت بر انسانها، درمورد رابط? کسانی که حکومت می کنند و کسانی که بر آن ها حکومت می شود، میان فرمانروا و فرمان بردار، بحث می کنند و استدلال می نمایند که این رابطه مرکز زندگی سیاسی است.

3 ) سیاست « مبارزه برای قدرت است» مهم ترین تعریف سیاست در میان متفکران سیاسی غرب این است که آن را مبارزه برای قدرت و نفوذ و اعمال آن در جامعه می دانند.

4 ) سیاست یعنی دانستن این که :« چه کسی می برد، چه می برد، چه موقع می برد، چگونه می برد؟ و چرا میرد؟» این تعریف هارولد لاسکی از سیاست که جنب? شعاری دارد و به راحتی می توان آن را به یاد سپرد. اما باید دانست که این تعریف، تعریف « علم سیاست» است و نه خود سیاست، زیرا از دانستن و از علم و آگاهی سخن می راند.

5 ) سیاست « توزیع آمران? ارزش هاست» که به ایستون تعلق دارد و انتزاعی ترین مفهوم سیاست است.

و سر انجام، نوعی نولی خود تعریفی از سیاست ارائه می کند:« هم? آن فعالیتهایی که مستقیم یا غیر مستقیم با کسب قدرت دولت، تحکیم قدرت دولت، و استفاده از قدرت دولت همراه است.»تعریف نولی هم تازگی ندارد و در واقع بیان دیگری است از این که سیاست مبارزه ای برای کسب، حفظ، افزایش یا نمایش قدرت است.

اگر بخواهیم تعریفی به نسبت فراگیر از سیاست در اختیار داشته باشیم، می توانیم آن را چنین تعریف کنیم : سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد، گروهها و احزاب ( نیروهای اجتماعی)و کارهای حکومتی در داخل یک کشور، و روابط میان دولت با دولت های دیگر در عرص? جهانی است.

 بنابر این تعریف می توان از سیاست یک فرد، از سیاست یک گروه، از سیاست یک حزب و از سیاست یک حکومت نام برد. و از لحاظ بین المللی هم سیاست خارجی دولت را مشخص کرد. سیاست در بر گیرند? منافع هر یک از نیروهای اجتماعی نام برده است. در  صورت اختلاف میان آن نیروها، این منافع با یکدیگر برخورد پیدا می کند، در صورت اتحاد و همکاری میان آنها هماهنگ می شود. به دیگر سخن، نیروهای اجتماعی، در صورت برخورد منافع یا تضاد منافع، با یکدیگر به کشمکش می پردازند، و در صورت هماهنگی و اشتراک منافع با یکدیگر متحد می شوند. چگونگی رهبری و هدایت این هماهنگی ها یا برخوردها، سیاست را پدید می آورد. سیاست عرص? برخوردها و هماهنگی های منافع و روابط نیروهای اجتماعی است.

در این تعریف، به مسئله کاربرد قدرت نیز توجه شده است. سیاست برخاسته از تضاد باشد یا از هماهنگی، در هر حال، برآمده از قدرت است، با این تفاوت که در تضاد ، قدرت به صورت غیر صلح آمیز، از راه زور، اجبار یا خشونت، و در هماهنگی به صورت صلح آمیز، از راه ترغیب، پاداش یا نظیر این ها به کار برده می شود.

به برنامه ها و روش های افراد، گروه هاو احزاب، حکومت ها و دولت ها برای رسیدن به هدف ها نیز سیاست می گویند. این معنی سیاست، با برنامه ریزی و پی گیری آن ارتباط دارد و البته همیشه با معنی نخست آن همراه است.

 سیاست حساسترین حوز? فعالیت انسان در جامعه است و سخت تحت تأثیر فرهنگ، اندیش? مردم، منافع و نظریات گروهی و شخصی، و عوامل اقتصادی هر جامعه قرار دارد و خود نیز بر آن تأثیر می گذارد.

در پرتو این تعریف از سیاست می توان « علم سیاست» را نیز چنین تعریف کرد: علم سیاست، رشته ای از آگاهی اجتماعی است که وظیف? آن شناخت منظم اصول و قواعد حاکم بر روابط سیاسی میان نیروهای اجتماعی در داخل یک کشور، و روابط میان دولتها در عرص? بین المللی است.

 این رشته از آگاهی و دانش اجتماعی، کارکرد اصول و قواعد حاکم بر روابط میان نیروهای اجتماعی را کشف می کند و چگونگی کارکرد آ؛ن ها را نیز آموزش می دهد. علم سیاست برای کشف این اصول و قواعد، به طور کلی سازمان و عملکرد حکومتها، احزاب سیاسی و گروههای ذی نفوذ، نهاد های اجتماعی و اندیشه های سیاسی را بررسی می کند. از لحاظ روابط بین الملل نیز به مطالع? مؤسسات و سازمانهای بین المللی، سیاست و حکومت در کشورهای گوناگون، دیپلماسی عمومی، روابط بین الملل، حقوق بین الملل، و سیاست خارجی کشورها می پردازد تا به شناخت و آگاهی لازم دربار? بنیادهای روابط میان آنها دست یابد.

عرص? علم سیاست

پس از تعریف علم سیاست، اینک باید عرص? آن را معین کرد. فرهنگستان علوم سیاسی و اجتماعی آمریکا، در 28 و 29 دسامبر 1965، برای بحث دربار? عرص?، هدفها وروش های علم سیاست کنفراسی در فلادلفیا برگزار گردید. آلفرد دوگرازیا، دیوید ایستون، هری ایکشتن، هانس مور گنتا، نورمن پالمر و دانشمندان یگری برای شرکت در بحث ها به این کنفرانس دعوت شده بودند.

در این کنفرانس گفته شد که مرزهای دقیق و مشخص علم سیاست را نمی توان به آسانی معین کرد. هیچ جنبه ای از زندگی اجتماعی نیست که با سیاست ارتباط نداشته باشد، و بنابر این ، در قلمرو و بررسی علم سیاست قرار نگیرد. علم سیاست در بسیاری از عرصه های پژوهش اجتماعی سهیم است و با رشته های علمی مانند تاریخ، اقتصاد ، جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی، اخلاق، حقوق، آمار، جغرافی، و رشته هایی دیگر پیوند دارد. اما همان طو که خواهیم دید، علم سیاست ، یک، « کانون توجه » دارد که مطالعات خود را بر آن قرار می دهد. هم چنین مواد و داده های خاص خود دارد.

علم سیاست، پویا است : علم سیاست سرشت، پایه ها، روند ها، عرصه و نتایج اقتدار و قدرت در جامعه را بررسی می کند. « قدرت» را در این معنی نباید نیروی اجبار گر تلقی کرد.پای? اخلاقی قدرت و نفوذ اندیشه ها بر انسان به طو ر عمده در فلسفه و روان شناسی سیاست نمودار می شود. بحث دربار? خاستگاه ها و هدف های قدرت به انداز? مطالع? اعمال آن اهمیت دارد. افزون بر آن، بررسی قدرت، سیاست شناس را از ارگانهای حکومت به سنجش دیگر نهادها، مانند اتحادیه های کارگری، نهادهای دینی، شرکت های بازرگانی و مانند آنها می کشاند. در واقع، مطالع? هر نوع از مجتمع ها و گردهمایی ها جویای قدرت و نفوذ ، به علم سیاست مربوط است.

بدین قرار ، موضوع علم سیاست در بر گیرند? هم? اندیشه ها و نهادهایی است که با قدرت و اقتدار، و نفوذ در جامعه سرو کار دارند. این علم هم چنین رفتار سیاسی (یعنی قدرت جویی )گروه ها، سازمان ها و نهاد های کم و بیش جدا از دولت را که می کوشند بر سیاست عمومی و راستای دگرگونی اجتماعی تأثیر گذارند، بررسی می کند، این بررسی به هیچ دور? ویژ? تاریخی و نیز به هیچ حوز? معین جامع? بشری محدود نیست، مگر از لحاظ تسهیل بررسی ها، از بررسی تاریخ و نیز از راه تحقیق در جریان های موجود در جامعه می توان داده های تجربی مورد نیاز علم سیاست را به دست آورد.

علم سیاست، توضیح حال: بررسی تجربی پدیده های و روندهای سیاسی موجود بخش مهمی از وظیفه ی علم سیاست است. این بررسی به مفاهیم سیاسی رایج و نیز به گروه ها و سازمان های جویای قدرت و نفوذ در جامعه توجه دارد . علم سیاست ، به ویژه مفهوم دولت ، ریشه ها، و ویژگی ها، شکل هل و ساختار آن ، روند و کار کرد آن ، هدف ها و کار ویژه های آن، روابط آن با اتباع و شهر وندان و گروه های گوناگون، و نیز روابط آن با دیگر دولت ها و سازمان های بین المللی را مطالعه می کند. در واقع، رشد حقوق بین الملل و سازمان های بین المللی ، بُعد تازه ای به بررسی های علم سیاست افزوده است و در یک معنی، آن را علم الاجتماع ساسی جهانی کرده است.

بررسی های رفتار سیاسی، به ویژه دادن رأی ، در حال حاضر، پر ابهام است. اما سنجش افکار و آمار های انتخاباتی داده های لازم برای این گونه بررسی ها را فراهم می کند و این بررسی ها اطلاعات زیادی دربار? انگیز? رأی دهندگان به دست می دهد.

علم سیاست، فهم گذشته: بررسی قدرت و اقتدار، و نفوذ در گذشته به فهم و شناخت نهادها، اندیشه ها و روند های امروز ین بسیار کمک می کند. این جنبه از مطالعه، کوشش هایی را در بر می گیرد که از زمان های باستان به عمل آمده است تا در بار? دولت، حکومت، حقوق، و فتار سیاسی استنباط هایی به دست آورد و به نتایج قابل آزمایشی برسد. هم چنین در بر گیرند? بررسی مراحل آغازین سیاسی سازمان یافته، تکامل شکل های سیاسی از ساده به پیچیده و نیز بررسی تاریخ تدوین قوانین اساسی است. علم سیاست متضمن بررسی جریان های گوناگون اندیش? سیاسی و نیز فهم و شناخت نقش گروه ها و سازمان های جویای قدرت و نفوذ در جامعه است.

علم سیاست، پیشنهاد کنند? سیاست: هدف نهایی هم? بررسی های علم سیاست این است که پدیده های سیاسی را با این نظر بشناسد که به تصمیمات عملی دربار? سیاستی که باید اتخاذ شود، بی انجامد. در این مورد ، سیاست شناس روش های تجربی ، تاریخی و قیاسی را تر کیب می کند، گرایش کلی این روش ترکیبی آن است که راستای احتمالی جریان تحول را کشف کند و روند های موجود سیاسی از لحاظ هدف هایی که می خواهند به آن ها دست یابند، بررسی شوند. پیش نهاد ها و طرح ها برای اصلاح ساختار و روند های سیاسی موجود، بخش پذیرفته شد? علم سیاست است.

علم سیاست، در مرحل? جنینی: باوجود این واقعیت که تفکر سیاسی بیش از 2500 سال قدمت دارد، علم سیاست هنوز در دوران کودکی است. ارنست بارکر، نخستین استاد علم سیاست در کمبر یج ،در سخنرانی افتتاحی خود راجع به علم سیاست گفت : که عده ای آن را « نامفهوم، شاید مشکوک و احتمالاً جدل آمیز » می دانند.علم سیاست ، در مقایسه با تاریخ پیچید? و غیر قابل قیاس ، در مقایسه با حقوق یا اقتصاد فاقد روش اختصاصی تفکر و واژگانی فنی پذیرفته شده، و در مقایسه با علوم طبیعی و زیستی، فاقد دقت و موضوع مشخص است. اما اگر علم سیاست با جامعه شناسی مقایسه شود، ساده، منسجم و متراکم به نظر می رسد. علم سیاست، اگر چه طی سد? حاضر بسیار پیش رفته است، اما هنوز در حالت تغییرات پی در پی و رشد است.

تقسیمات علم سیاست

کمیته ای که یونسکو در 1948 بر پا داشت تا اساسنام? انجمن بین المللی علم سیاست را آماده کند، موضوع های مورد مطالع? علم سیاست را بدین شرح بر شمرد:

1 )نظری? سیاسی

الف. نظری? سیاسی

ب.تاریخ اندیشه های سیاسی

2 ) حکومت

الف.قانون اساسی

ب.حکومت ملی

پ.حکومت منطقه ای و محلی (ایالتی و لایتی)

ت. ادار? امور عمومی

ث. وظایف اقتصادی و اجتماعی حکومت

ج. نهاد های سیاسی تطبیقی

3 ) احزاب ، گروه ها و افکار عمومی

الف. احزاب سیاسی

ب. گروه ها و گرد همایی ها

پ. مشارکت شهروندان در حکومت و ادار? امور عمومی

ت. افکار عمومی

4 )روابط بین الملل

الف. سیاست بین الملل

ب.سازمان های بین المللی

پ.حقوق بین الملل

روابط آن با سایر علوم 

عناصر سیاست

چهار عنصر اصلی در سیاست وجود دارد: یکی لزوم تلاش، تعمق و تدبیر، دوم لزوم اجتماع، واضح است که اگر اجتماع نباشد علم سیاسی به دور از اجتماع تحقق نمی یابد. در متن اجتماع است که سیاست شکل می گیرد.عنصر سومی سیاست حاکمیت است. هدف رسیدن به قدرت سیاسی همان حاکمیت است. چهارمین عنصر سیاست بهره گیری از قدرت است. به این معنی که قدرت را باید حفظ کرد و آنرا تداوم بخشید. علم رسیدن به قدرت، حفظ قدرت، بهره گیری از قدرت، اعمال قدرت و جلوگیری از اعمال قدرت از عناصر سیاست است. 

سیاست علم است یا هنر

در نخست باید تعریفی از علم نشان دهیم که علم چیست؟ علم عبارت از دانش و آگاهی است که مبتنی بر عقل و آزمون باشد. علم واقعیت هایی را جمع آوری می کند و با توجه به رابطه علیت و معلول میان آنها پیوند می دهد. علم دارای چند ویژگی می باشد که قرار ذیل توضیح داده می شود: یک، توانائی ارائه ی فرمول را داشته باشد که دقیق، دائمی و مرتبط باشد. دو، توانائی تصمیم و پیش بینی را داشته باشد. سه، اصول و نتایج آن مورد قبول عموم باشد. چهار، رشد و تحول آن تداوم دارد. با توجه به این ویژگی ها شماری از دانشمندان از جمله اوگوست کنت معتقد است که سیاست علم نیست زیرا ویژگی های علم را که در بالا بیان شده، ندارد. این دانشمندان علمی بودن مطالعات سیاسی را مردود دانسته اند. آنها می گویند پدیده های سیاسی متنوع، پیچیده و نا منظم می باشند که روشهای علمی از بررسی آنها ناتوان هستند. دیگر اینکه علت های که بر پدیده های سیاسی اثر گذار است از یک طرف نا معین است و از طرف دیگر ثابت کردن و مهار آنها دشوار می باشد. علاوه بر این عوامل تاثیر گذار بر پدیده های سیاسی پیش بینی و استنتاج را غیر ممکن می سازد. بخصوص اینکه شخصیت و جهان بینی بررسی  کننده بر واقعیت ها و نتایجی که به دست می آورد تاثیر می گذارد. در حالیکه یک پژوهشگر علمی باید بی طرف باشد. بنا بر این به علت فقدان ابزار دقیق اندازه گیری و نیز تعصب در تعیین نتایج بسیار افزایش می یابد. بدین جهت است که بعضی از دانشمندان نسبت به علمی بودن مطالعات سیاسی تردید کرده اند. اما رد کردن علمی بودن مطالعات سیاسی به طور مطلق یک نوع غلو و زیاده روی و به دور از صواب است. زیرا آنچه به یک مطالعه ویژگی علمی می بخشد دو چیز است یکی دقت در نتیجه گیری و دیگری توانایی در پیش بینی. اما این درک درست از ماهیت علم نیست زیرا برخی از علوم طبیعی وجود دارد که قادر به پیش بینی دقیق نیست مانند مطالعات ستاره شناسی. پس آیا می توانیم از علمی بودن آن انکار کنیم. پدیده های اجتماعی اکثرا چنین است. پس نمی توانیم علمی بودن آنها را انکار کنیم. بنا بر این بخاطر داشته باشیم اینکه هر گاه روشهای یک مطالعه علمی باشد پژوهشگران صلاحیتداری اهم آنها را بکار برد. بررسی موضوع صورت علمی می یابد. 

اقسام علت ها

هر پدیده اعم از پدیده های طبیعی یا اجتماعی احتیاج به علت یا علت هایی دارد. تا زمانی که علت آنها به وجود نیامده و جمع نشده باشد پدیده نیز شکل نمی گیرد. علت ها چند قسم است. علت خطی، علت دوری، علت عینی، علت زهنی، علت دور، علت نزدیک، علت لازم و علت کافی. علت خطی آن است که یک بار اتفاق می افتد اما علت دوری ممکن است چندین بار اتفاق بیفتد. مثلا گذار از یک جامعه سنتی به یک جامعه مدرن نیازمند علت های فوق می باشد. که هر گاه علت های لازم موجود شد جامعه از حالت سنتی به حالت مدرن تبدیل می شود. 

انواع علوم 

ما دو نوع علوم داریم: علوم طبیعی و علوم اجتماعی. علوم طبیعی آن است که از پدیده های طبیعی بحث می کند اما علوم اجتماعی با پدیده های اجتماعی سر و کار دارد. 

رابطه سیاست با تاریخ

تاریخ مواد اولیه بشر می باشد. به میزان که سیاست مدار فهم تاریخی داشته باشد مبنای سیاست خود را می تواند بالا ببرد. سیاست امروز بخش از تاریخ فردا است. تاریخ ثبت رویدادهای گذشته است و به ما می گوید که این رویدادها چگونه چنین رخ داده است. تاریخ از این نظر گنجینهی تجربه گذشته بشر است. تاریخ داستان تمدن بشر است. سخن از علم سیاست به نحوی سخن از علم تاریخ بشر است.

رابطه سیاست با جامعه شناسی

جامعه شناسی علمی است که چگونگی عادات، رفتار، آداب، رسوم و طرز تفکر مردم را بررسی می کند. از اینرو سیاست نیاز به جامعه شناسی دارد. حکومت کردن بر یک جامعه و اداره یک جامعه نیازمند فهم آداب و رسوم یک جامعه است. سیاست مدار باید افکار مردم، باورها، آداب و رسوم مردم را درک کند. به همین خاطر رشته های جامعه شناسی به وجود آمده است. علم سیاست و جامعه شناسی دو رشته مستقل اما با هم وابسته و جدایی ناپذیر می باشند. پیوندهای علم جامعه شناسی با سیاست قرار ذیل است: الف: جامعه شناسی علم عام و فراگیر جامعه است. و دولت مهمترین نهاد است که از بطن جامعه بیرون آمده است. ب: جامعه شناسی به تمام جنبه های سیاسی و غیر سیاسی زندگی اجتماعی انسان توجه دارد. و سیاست، یافته های جامعه شناسی را می پذیرد. 

رابطه سیاست با جغرافیا

اقلیم سرد مستعد نظام وحشی منش و اقلیم گرم مستعد نظام استبدادی است. اقلیم معتدل مستعد نظام دمکراتیک. عوامل جغرافیایی یکی از عوامل وحدت مردم است. اگر کوه ها در مرکز باشد و دریاها در اطراف وحدت به مشکل به وجود می آید. اما اگر کوه ها در اطراف باشد و دریاها در مرکز وحدت نزدیک می شود. وسعت زمین و کشور قدرت می آورد. 

رابطه سیاست با اقتصاد

اقتصاد علمی اجتماعی است که فعالیت های انسان در مورد ثروت، یا رفاه مادی را مطالعه می کند. رابطه علم سیاست و اقتصاد با هم بسیار نزدیک است. اقتصاد علمی است که به تولید، توزیع و ثروت می پردازد. دولت به عنوان یک نهاد سیاسی و قدرتمند که می خواهد امور مملکت را اداره کند برای اداره کشور نیاز به امکانات و منابع اقتصادی و پول دارد. اقتصاد جوابگوی این نیازمندی ها است. در گذشته دور دولت ها زیاد نیاز به اقتصاد نداشتند. به راحتی از طریق بودجه نیازمندی های خود را مرفوع می ساختند. اما اکنون به مخارج بیشتر نیاز دارد. اقتصاد همین نیازمندیهای مادی را بررسی می کند. با پیشرفت جوامع بشری و به وجود آمدن رشته های علمی و تخصصی شدن این رشته ها، علم سیاست و اقتصاد پا به عرصه وجود نهاده است. نقش اقتصاد در سیاست قوی و چشمگیر می باشد خواه نظام سیاسی پادشاهی باشد یا جمهوری و یا هم استبدادی. همچنان نقش اقتصاد در سیاست قوی است خواه نظام اقتصادی بر مبنای مالکیت خصوصی استوار باشد یا نظام سرمایه داری. نظام مالکیت اشتراکی، نظام کمونیسم یا سوسیالیستی فرق نمی کند. اقتصاد باعث موفقیت سرمایه داران برای ورود به صحنه ی سیاست و بر عکس آن در راستای موفقیت سیاست مداران نیز اثر گذار است. چنانچه هوگوچاوز رئیس جمهور ونزوئلا برای چهارمین بار با کسب آراء بیش از 54 درصد رئیس جمهور شد. از سویی هم تفاوت در امکانات اقتصادی بحران اقتصادی، نابرابری در توزیع امکانات مادی سبب برهم زدن ثبات سیاسی در کشور می شود. به همین خاطر کارل مارکس نظریه تحول مارکسیستی را مطرح کرد. او تحولات جوامع انسانی را بر پایه تحول اقتصادی به شمار آورد. وی می گوید در زمانی که جوامع انسانی شکل گرفت در جوامع اولیه نظام ارباب و برده داری حکمفرما بود. با گذشت زمان این نظام جای خود را به نظام فئودالی سپرد. تحول اقتصادی سبب فرو ریختن این نظام گردید و نظام سرمایه داری بوجود آمد. سپس جامعه بار دیگر متحول شد و نظام سوسیالیستی بوجود آمد که راه را برای کمونیسم باز کرد. در نظام اقتصادی کمونیسم ثروت به گونه ی برابر برای همگان توزیع می شود. 

رابطه سیاست و حقوق 

این واضح است که نظام سیاسی کشورها را تنها از طریق قانون اساسی آن می توان شناخت. مدیریت امور عمومی به بررسی حقوق اداری نیازمند است. از طرفی هم ایجاد روابط بین المللی نیازمند شناخت حقوق بین المللی است. از اینرو می توان گفت که سیاست و حقوق با هم رابطه ی نزدیک دارند زیرا موضوع های سیاست و حقوق با هم مرتبط اند. در حال حاضر حقوق و سیاست از هم جدایی ناپذیرهستند. به دلیل اینکه نهادهای اجتماعی هم جنبه حقوقی دارند و هم جنبه سیاسی. علاوه بر این سیاست مداران برای اقتدار سیاست نیاز به مشروعیت دارند که این مشروعیت را از قانون می گیرند. با این بیان می توان به رابطه حقوق با سیاست پی برد. 

 

منابع:

نویسنده: دانشجوی علوم سیاسی - 1390/8/13

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 

نوشته شده در شنبه دوم دی 1391ساعت 11:26 توسط عارف موسوی| 

Powered By BLOGFA.COM

 

تهیه کننده: فاطمه چشمه و فائزه آقا محسنی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عاطفه حسین پور
»» برنامه ریزی

تعاریف برنامه ریزی            

تعریف 1 : بر نامه ریزی عبارت است از پیش بینی فردا یا آینده در امروز.

تعریف 2 : پاسخ به { سه (ک) یعنی کی ،کجا و کی } و {سه (چ) یعنی چه ، چرا وچگونه}

به عبارت دیگر برنامه ریزی فرد یا سازمان انجام دهنده کار زمان انجام دهنده کار-مکان انجام کار – نوع انجام کار و شیوه انجام کار را مشخص مینماید.

تعریف 3 : برنامه ریزی عبارت است از تعیین اهداف مقاصد و مامٌوریت سازمان وانتخاب راه کارهای مناسب برای انجام عملیات رسیدن به اهداف مورنظر.

 در واقع برنامه ریزی و تصمیم گیری نقطه ثقل شغل یک مدیر طلقی میگردد.که طی آن بایستی مشکل را شناسایی کرده و برنامه ها یا راه حلهای بالقوه را جهت حل مشکل ارائه کند.

برنامه ریزی در زمان به سه حالت زیر میباشد :

1 - برنامه کوتاه مدت 1 تا 3 سال

 - 2 برنامه میان مدت 5 سال

- 3 برنامه بلند مدت 20 سال

برنامه ریزی از لحاظ وسعت دامنه

1 - برنامه ریزی عملیاتی :

برنامه ریزی که بیش تر به زمان های کوتاه گرایش داشته و پایه ای برای اجرای برنامه های راه بردی منصوب میگردد.تهیه برنامه ی

بودجه مورد نیاز سالانه یک سازمان از جنس برنامه های عملیاتی میباشد.

2 - برنامه ریزی استراتژیک:

برای کل سازمان و برای بلند مدت و دست یابی به اهداف سازمانی تهیه میگردد.

در واقع برنامه ریزی استراتژیک علم تدوین اجرا و ارزیابی تصمیمات چند گانه به نحوی که سازمان به اهداف بلند مدت خود دستیابی نماید.

برنامه ریزی از لحاظ میزان استفاده (تعدد استفاده)

 -1 برنامه های موقت یا تک کاربردی :

در واقع برای بر آورد سازی نیازها در یک زمان یا وضعیت خاص میباشد و تکرار ندارد.

 -2 برنامه ریزی مستمر یا ثابت :

این گونه برنامه ها عملیات تکراری را در سازمان فراهم میکنند. خط مشی ها ، رویه ها . قوانین از جمله برنامه های مستمر یا ثابت هستند.

سابقه برنامه ریزی در جهان:

شوروی سابق محل پیدایش و نشر و نمای نظام برنامه ریزی متمرکز بوده است و بررسی تجربه آن، هم از نظر آنچه نباید کرد سودمند است  روش شوروی سابق در برنامه ریزی با تغییرات کم وزیاد در همه کشورهای سوسیالیستی خواه در اروپامانند لهستان، مجارستان، چکسلواکی و بلغارستان،خواه در آسیا مانند چین، کره شمالی و ویتنام و خواه در آمریکای لاتین مانند کوبا، به کار گرفته شده است. تجربه شوروی سابق حتی در کشورهای غیرسوسیالیستی، به ویژه کشورهای در حال توسعه هم تقلید شده است موفقیت هایی که در چند برنامه نخست نصیب شوروی سابق شد، موجب گردید برنامه ریزی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، هواخواهانی بیابد. منتها چون کشورهای اخیر معمولا اقتصاد مختلطی داشتند و بخش خصوصی را حذف نکرده بودند، برنامه ریزی در آنها رنگ و بوی دیگری یافت. از نخستین کشورهای گروه اخیر ترکیه بود. (سیر تحول برنامه ریزی در جهان(1389). عصر مدیریت، سال چهارم، شماره چهاردهم و پانزدهم).

تهیه کنندگان: فائزه آقا محسنی و فاطمه چشمه


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عاطفه حسین پور
»» برنامه ریزی

مفهوم برنامه‌ریزی: «برنامه‌ریزی» از جمله واژگان سهل و ممتنع است؛ زیرا ظاهری ساده و باطنی پیچیده دارد. با نگاهی به تعاریف ارائه شده است. برنامه‌ریزی به معنای اندیشیدن و تنظیم پیشاپیش امور، قبل از بروز وقایع و رویدادهاست تا در اموری همچون بهداشت, سلامت, رفاه, فرهنگ، آسایش و خوشبختی افراد جامعه, نتایج مطلوبی بدست آید. بدیهی است، با برنامه‌ریزی دقیق می‌توانیم اشتباهات گذشته را جبران کنیم و نسبت به آینده هوشیارتر عمل کنیم.

برنامه‌ریزی از واژه لاتین پلانوم planum به معنی«سطح صاف» گرفته شده است که در قرن هفدهم میلادی به ترسیم نقشه‌بر روی صفحه‌ای مسطح دلالت داشته است. برنامه‌ریزی، عبارت از یک سلسله عملیات منظم، سیستماتیک و مرتبط با یکدیگر است که به منظور دستیابی به یکسری اهداف معین و مشخص توسط یک نهاد، سازمان و یا دولت برای یک مدت معین انجام می‌گیرد.

برنامه‌ریزی را می‌توان به صورت دیگری تعریف کرد و آن عبارت است از: کوشش‌های اندیشمندانه آدمی برای یافتن راه‌هایی که به اتخاذ بهترین تصمیمات برای تأمین رفاه و ایجاد ترقی او منجر می‌شود. برنامه‌ریزی در زندگی روزانه هر انسانی به عنوان موجودی که در حصار مسائل و مشکلات زندگی محاصره است فقط با برنامه‌ریزی و تعیین اهداف مورد نظر و روش دست‌یابی به آنها در زمان مشخصی اعم از کوتاه مدت می‌تواند در جهتی صحیح حرکت کرده و از موانع عبور کند. برنامه‌ریزی، اصولاً یک نگرش و راه زندگی است که متضمن تعهد به عمل بر مبنای اندیشه و تفکر آینده‌نگر، تصمیم قاطع در اجرای امور منظم و مداوم بوده و بخشی انفکاک ناپذیر حرکت انسان در طول زندگی محسوب می‌شود. و برنامه‌ریزی در سازمان‌ها رکن اساسی هرگونه اقدام و حرکتی است و عاملی است برای رسیدن به نتیاج پیش بینی شده.

در صورتی که بخواهیم تعریفی کلی از برنامه‌ریزی داشته باشیم، می‌بایستی برنامه‌ریزی را عبارت از کوششی در جهت انتخاب بهترین برنامه‌ها در جهت رسیدن به هدف‌های مشخص بدانیم که ممکن است این کوشش‌ها و برنامه‌ها، تا مرحله نهایی هدف نیز پیش نرود، بلکه گام‌هایی در جهت رسیدن به آن باشد.

اگر برنامه‌ریزی با دقت و درایت انجام گیرد،  حتی می‌توان با امکانات کم به اهداف بلندی نایل شد و از فرصت‌های اندک، که بسیاری از مواقع برای اکثر افراد جلب توجه نمی‌کند و به غفلت سپری می‌شود، بهره‌وری کرد.

بیشتر انسان‌ها اهل برنامه‌ریزی هستند و از نقش و اهمیت برنامه‌ریزی برای رویدادها و اتفاقات مهم زندگی مطلع‌اند. اهمیت برنامه‌ریزی در زندگی انسان را می‌توان در حول محور‌های زیر برشمرد:

1. برنامه‌ریزی، به زندگی انسان‌ها جهت می‌دهد. برنامه‌ریزی این فرصت را در اختیار فرد  قرار می‌دهد که بداند به کجا قرار است برود و چطور باید به آن‌جا برود.

2.برنامه‌ریزی در زندگی، آرامش را ارمغان می‌آورد. بدون برنامه دچار گیجی و سردرگمی در انتخاب مسیر در در پی دارد.

3. برنامه‌ریزی به فرد قدرت می‌دهد. برنامه‌ریزی و هدفمند بودن به فرد و جامعه این امکان را می‌دهد که به همان شیوه‌ای که مطلوب نظر است پیش برود.

  •    آزادی و راحتی خیال، حاصل یک برنامه‌ریزی حساب شده در جامعه است.

نقش برنامه ریزی در مدیریت

برنامه ریزی عبارتست از:

در نگرش دیگر برنامه ریزی عبارتست از:دست یافتن به هدف مورد نظر.فرایند برنامه ریزی از هفت عنصر تشکیل شده شامل:ماموریت سازمانی و تحلیل استراتژیک و استراتژیها و اهداف بلند مدت و برنامه ریزی تلفیقی و براوردهای مالی و خلاصه اجرایی . مهم ترین نقش برنامه ریز تمرکز همه فعالیت های برنامه ریزی روی جهت گیری کلی سازمان مورد نظر از مبدا به مقصد نهایی که همان تصویر وضعیت انی مورد انتظار و چشم اندازهای موفقیت و استراتژی های سازمانی هستند میباشد.برنامه ریزی فرایندی است زمانبند و نباید اجازه داد بدون تفکر وسیع و عمیق و همه جانبه و تجزیه و تحلیل مورد نیاز و به اختصار و سریع انجام شود.

برنامه ریزی یکی از مهمترین وظایف مدیریت است چه در سطح مدیران عالی و چه در سطح مدیران اجرایی و چه در میان کارکنان موسسات.یک برنامه ریزی دقیق و حساب شده میتواند در بالا بردن راندمان و کارایی کارکنان و ارتقائ بهره وری سازمانها و با ساده کردن روش های کار سبب خوشحالی کارکنان و افزایش انگیزه شان برای کار بهتر نقش بسیار موثری داشته باشد.مدیران نهادها و موسسات اهمیت برنامه ریزی را میدانند و اصول نظری ان را احتمالا دریافته اند.اما بسیاری از انان وقت کافی برای مطالعه شرایط و امکانات برای یافتن راه های"بهتر"صرف نکرده اند.

اغلب موسسات برنامه ریزی را به یک واحد مسئول واگذار میکنند و این واحد به مرور زمان دچار ثبات و ایستای شده است.برای مسئولیت برنامه ریزی باید کسانی رابر ان گماشت که علاوه بر داشتن قوه ابتکار و خلاقیت-توانایی ایجاد تعامل با انجام دهندگان کار را نیز داشته باشند.و علاوه بر این ویژگی ها به اصول علمی و کاربردی برنامه ریزی و مهندسی کار نیز مسلط باشند.برنامه ریزی یک کار گروهی است که باید با همکاری انجام شود.کار برنامه ریزی هماهنگی و ارائه راه های تازه به مجریان کار است و هدف تسهیل انجام کار برای بالا بردن کارایی است

هدف از برنامه ریزی

1)افزایش احتمال رسیدن به هدف از طریق تنظیم فعالیتها

2)افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات

3)متمرکز شدن بر طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و احتراز از انحراف از مسیر

4)مهیا ساختن ابزاری بر کنترل

ویژگیهای برنامه ریزی به روش نوین  

ویژگی اول : توجه به آینده در کنار توجه به حال و گذشته 

ویژگی دوم : انعطاف پذیری بالا و پویایی آن 

ویژگی سوم : واقع بینانه بودن این نوع برنامه 

ویژگی چهارم : قابل اجرا بودن این نوع برنامه 

ویژگی پنجم : نقش اصلی در این برنامه ریزی بعهده شماست . 

ویژگی ششم : رقیب اصلی در این نوع برنامه ریزی خودتان هستید. 

ویژگی هفتم : توجه به کیفیت در کنار کمیت 

ویژگی هشتم : ساده بودن برنامه ریزی به این روش

مراحل مختلف برنامه ریزی
1-تعیین هدف(اولویت هدفها-زمان-ترکیب)
2-پیش بینی{مدت زمان فعالیت(کوتاه مدت-میان مدت-بلندمدت)میزان ذخایر مالی}
3-قابل اجرا نمودن از راه بودجه بندی(اموزش-انتخاب اصلح افراد-کنترل)
4-اتخاذ تصمیمات که فعالیت سازمان را در راه نیل به هدف مطلوبرهبری نمایند:انعطاف پذیری-قابلیت درک-ایجاد هماهنگی-اخلاقی بودن تصمیمات
5-روشهای اجرا
6-وسایل اجرا
7-عمل برنامه ریزی
8-ارزیابی و اصلاح برنامه 
انواع برنامه ریزی
1) برنامه ریزی تخصصی(تاکتیکی)
گاهی با توجه به ماهیت تخصصی برخی از وظایف مدیریت برای انجام انها برنامه ریزی میشود.این برنامه ریزیها را برنامه ریزی تخصصی مینامند که بر اساس وظایف مدیریت در سلزمان عنوان میگیرد .
الف)برنامه ریزی و کنترل تولید(مدیریت تولید):عبارتست از تعیین نیازها و تامین ابزار و تسهیلات و تربیت نیروی انسانی لازم برای تولید محصولات و کالاها با توجه به تقاضای موجود در بازار و نیازهای پیش بینی نشده جامعه .
ب)برنامه ریزی نیروی انسانی:در این نوع برنامه ریزی با تعیین افراد مورد نیاز سازمان در سالهای اینده امکانات و تسهیلات مورد نیاز(انتخاب-اموزش-ترفیع-بازنشستگی و...)تخمین زده میشود.برنامه ریزی نیروی انسانی با تهیه نمودار سازمانی اغاز میشود و مواردی نظیر تهیه نمودار جانشین و ترفیع و تدوین ایین نامه استخدامی و تنظیم برنامه های اموزشی ضمن خدمت را در بر میگیرد.
ج)برنامه ریزی مالی و تنظیم بودجه:عبارتست از تعیین میزان وچگونگی منابع و همچنین تعیین میزان و چگونگی مصارف مالی به منظور تامین هدفهای موسسه و صاحبان و کنترل کنندگان ان میباشد.
2) برنامه ریزی عملیاتی(اجرایی)
برنامه های اجرایی برای به اجرا در اوردن تصمیمات راهبردی طرح میشوند به عبارت دیگر برنامه های اجرایی عبارتند از تصمیمات کوتاه مدت که برای بهترین استفاده از منابع موجود با توجه به تحولات محیط اتخاذ میگردند.مراحل برنامه ریزی عملیاتی عبارتنداز:
الف)تدوین برنامه های کوتاه مدت(مانندتنظیم بودجه و زمانبندی )
ب)تعیین معیارهای کمی و کیفی سنجش عملکرد و ازریابی هزینه های اجرای عملیات
ج)ازریابی برنامه ها و تعیین موارد انحراف عملکرد از انها
د)تجدید نظر در برنامه ها و تهیه برنامه های جدید
3) برنامه ریزی راهبردی(استراتزیک)
برنامه ریزی راهبردی در بر دارنده تصمیم گیری هایی است که راجع به اهداف راهبردی بلندمدت سازمان میباشند.در این نوع از برنامه ریزی مقاصد و هدف های سازمان مشخص و اهداف بلند مدت به هدفهای کمی و کوتاه که ان را هدفگذاری مینامند تجزیه میگردد.برنامه ریزی راهبردی اینده را پیش گویی نمیکند ولی یک مدیر را میتواند در موارد ذیل یاری دهد:
الف)فائق امدن بر مسائل ناشی از مقتضیات اتی
ب)ایجاد فرصت کافی برای تصحیح خطاهای اجتناب ناپذیر
ج)اتخاذ تصمیمهای صحیح در زمان مناسب
د)تمرکز بر انجام فعالیت های ضروری برای رسیدن به اینده مطلوب
ویژگی های برنامه ریزی استراتژیک
1-انعکاسی از ارزشهای حاکم بر جامعه است.جهان بینی ها و اعتقادات و سنت های جامعه در این برنامه ریزی منعکس میشود.
2-توجه این برنامه ریزی معطوف به سوالات اصلی سازمان است.
3-چهارچوبی برای برنامه ریزی عملیاتی و تصمیم گیری های مدیریت فراهم میاورد.(راهنمای تصمیم گیری مدیران)
4-دارای دید دراز مدت است و افق های دورتری را در سازمان مطرح میسازد.
5-عملیات و اقدامات سازمان را در دوره های زمانی نسبتا طولانی هماهنگ نموده وبه انهاپیوستگی و انسجام میبخشد.
6-در سطوح عالی سازمان شکل میگیرد.زیرا در این سطح است که تقریبا به طور همه جانبه ای اطلاعات لازم در مورد امکانات دنباله سازمان و انتظارات و توقعات از ان متمرکز است.
7-فراگیر بوده و برنامه های عملیاتی سازمان را در بر میگیرد و به انها جهت میبخشد.
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
*تفکر و اندیشیدن به شکل استرتژیک
*تشخیص جهت گیری اینده
*اتخاذ تصمیمات امروز در پرتو نتایج و بازتاب های اینده تصمیمات
*تدوین و توسعه مبانی جامع و قابل دفاع برای تصیم گیری
*رعایت حداکثر احتیاط و بصیرت در نواحی تحت کنترل سازمان
*بهبود عملکرد
*برخورد موثر با محیطی که با تغییرات سریع مواجه است
*ایجاد تیم کار و رعایت اصول کارشناس
نتیجه :
 مفهوم برنامه‌ریزی: «برنامه‌ریزی» از جمله واژگان سهل و ممتنع است؛ زیرا ظاهری ساده و باطنی پیچیده دارد. با نگاهی به تعاریف ارائه شده است. برنامه‌ریزی به معنای اندیشیدن و تنظیم پیشاپیش امور، قبل از بروز وقایع و رویدادهاست تا در اموری همچون بهداشت, سلامت, رفاه, فرهنگ، آسایش و خوشبختی افراد جامعه, نتایج مطلوبی بدست آید. بدیهی است، با برنامه‌ریزی دقیق می‌توانیم اشتباهات گذشته را جبران کنیم و نسبت به آینده هوشیارتر عمل کنیم.
برنامه‌ریزی از واژه لاتین پلانوم planum به معنی«سطح صاف» گرفته شده است که در قرن هفدهم میلادی به ترسیم نقشه‌بر روی صفحه‌ای مسطح دلالت داشته است. برنامه‌ریزی، عبارت از یک سلسله عملیات منظم، سیستماتیک و مرتبط با یکدیگر است که به منظور دستیابی به یکسری اهداف معین و مشخص توسط یک نهاد، سازمان و یا دولت برای یک مدت معین انجام می‌گیرد.
تعریفی کلی از برنامه‌ریزی داشته باشیم، می‌بایستی برنامه‌ریزی را عبارت از کوششی در جهت انتخاب بهترین برنامه‌ها در جهت رسیدن به هدف‌های مشخص بدانیم که ممکن است این کوشش‌ها و برنامه‌ها، تا مرحله نهایی هدف نیز پیش نرود، بلکه گام‌هایی در جهت رسیدن به آن باشد.
فرایند برنامه ریزی از هفت عنصر تشکیل شده شامل:ماموریت سازمانی و تحلیل استراتژیک و استراتژیها و اهداف بلند مدت و برنامه ریزی تلفیقی و براوردهای مالی و خلاصه اجرایی
مراحل مختلف برنامه ریزی
1-تعیین هدف(اولویت هدفها-زمان-ترکیب)
2-پیش بینی{مدت زمان فعالیت(کوتاه مدت-میان مدت-بلندمدت)میزان ذخایر مالی}
3-قابل اجرا نمودن از راه بودجه بندی(اموزش-انتخاب اصلح افراد-کنترل)
4-اتخاذ تصمیمات که فعالیت سازمان را در راه نیل به هدف مطلوب رهبری نمایند:انعطاف پذیری-قابلیت درک-ایجاد هماهنگی-اخلاقی بودن تصمیمات
5-روشهای اجرا
6-وسایل اجرا
7-عمل برنامه ریزی
8-ارزیابی و اصلاح برنامه
منابع :
  • گردونه حیات وب نوشته‌های مجید باروت‌ کوب زاده
  • Powered By BLOGFA.COM

 

تهیه کنندگان: فائزه آقا محسنی و فاطمه چشمه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عاطفه حسین پور
»» طبقه بندی هدف های فرهنگی و هدف-های کلی برنامه ریزی فرهنگی

مفهوم برنامه ریزی فرهنگی

برنامه ریزی فرهنگی می تواند جهت بالابردن نظام مندی عرصه های نرم افزاری جامعه نقش نسبتاً کلیدی ایفا نماید که این خود می تواند بسترسازی فرهنگی مناسبی برای عرصه های سخت افزاری جامعه مثل سیاست و اقتصاد فراهم نماید. منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست که نتیجه آن ممکن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد. یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند.

گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی

در یکی از تقسیم بندی ها، برنامه ریزی فرهنگی به 4 گونه ی زیر تقسیم می شود:

1)  برنامه ریزی آرمان گرایانه :

این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد.

2)برنامه ریزی واقع بینانه:

فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد.

3)  برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :

میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . تحلیل سیستم ها، مبنای روش شناسی این نوع برنامه ریزی است.

4) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :

پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود.

برنامه ریزی پیوسته و گسسته :

 برنامه ریزی گسسته، به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری) به چشم نمی خورد. از سوی دیگر در برنامه ریزی فرهنگی پیـوسته، برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کـلی و نـظمی اندام واره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می­کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود.

مراحل برنامه ریزی فرهنگی

1)تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)

2) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.

3)بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.

 ویژگی­های برنامه ریزی فرهنگی

  • دشوار و پیچیده است
  • تمام طیف های جامعه را در بر می گیرد
  • زمان بر است
  • در صد شکست آن بالاست
  • باعوامل متعدد در گیر است
  • چند وجهی است

انواع برنامه ریزی فرهنگی

1.از نظر افق زمانی ( کوتاه مدت ، میان مدت ، بلند مدت)

2.از نظر سطح ( عالی ، میانی ، عملیاتی)

3.از نظر طیف مخاطبان ( عام ، خاص)

4.از نظر تاثیر گذاری ( عادی ، راهبردی)

5.از نظر قلمرو ( منطقه ای ، ملی ، جهانی )

اهداف برنامه ریزی

1.افزایش احتمال رسیدن به هدف ، از طریق تنظیم فعالیت ها

2.افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات

3.متمرکز شدن بر طرق دست  یابی به مقاصد و اهداف و احراز از انحراف از مسیر

4.مهیا ساختن ابزاری برای کنترل

 دلایل ضرورت برنامه ریزی

  • تصحیح کننده رفتار بازار ( رفتار مخاطب ، فرد  و جامعه را شکل می دهد)
  • رفتار عقلایی و افزایش کارایی
  •  محدودیت منابع 

منظور از اهداف برنامه‌ریزی

منظور از اهداف برنامه‌ریزی در حقیقت آینده‌ایست که با پیش‌بینی‌های دقیق علمی قابل تحقق می‌باشد و با برنامه‌ریزی، موجبات دست‌یابی باین اهداف میسر می‌گردد.

هدف اصلی برنامه‌ریزی

هدف اصلی برنامه‌ریزی، بایستی طراحی سازمان و سیستمی از مدیریت باشد که نیاز آینده برای برنامه‌ریزی بر پایه اطلاعات گذشته را به حداقل برساند، یعنی سعی شود برنامه‌ریزی در جهت برطرف کردن اشکالاتی باشد که در تصمیم‌گیری گذشته بوده است و یا اصولاً در جهت از بین بردن زمینه این اشکالات باشد.

مراحل رسیدن به اهداف در برنامه‌ریزی

برای دستیابی به هدفهای برنامه، لازم است مراحلی مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد و در برنامه گنجانیده شود تا رسیدن به آن دچار اشکال نگردد. این مراحل عبارتند از:

1- درجه‌بندی کردن هدف‌های برنامه (تعیین اولویتها).

2- تقدم و تأخر کردن هدف‌های برنامه.

3- زمان‌بندی کردن هدف‌های برنامه.

تعیین هدف

هدف­ها،  جهت کلی برنامه های لازم را مشخص می سازند . هدف­ها نتایج مورد انتظار را مشخص می سازند و معرف نقاط پایانی عملیاتی هستند که باید انجام شود، یعنی جائی که بیشتر توجه باید مبذول شود، بنابراین با تعیین هدف ها :

1ـ سمت و جهت حرکت را مشخص می سازیم . در اینجا می بایست جائی که می خواهیم باشیم و باید به آن برسیم , مشخص شود .

2ـ آنچه که می خواهیم انجام دهیم , مشخص گردد .

3ـ زمان انجام آنرا نیز می بایست مشخص کنیم .

اهداف فرهنگی و طبقه بندی آن

اهداف‌ کلی‌ فرهنگی‌ در نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و نیز اهدافی‌ که‌ غرض‌ و غایت‌ تدوین‌ این‌ مجموعه‌ را تحت‌ عنوان‌ سیاست‌ فرهنگی‌ می‌سازد به‌ شرح‌ ذیل‌ می باشد:

الف :اهداف‌ فرهنگی‌

ب : اهداف‌ سیاست‌ فرهنگی‌

ج : اصول‌ سیاست‌ فرهنگی‌

د : منبهات‌ در سیاست‌ فرهنگی

ه : ‌خط‌ مشی‌ فرهنگی‌

 

تهیه کنندگان: فریبا افشاری، فاطمه مهدوی پور، اعظم یزدان پناه 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عاطفه حسین پور
»» طبقه بندی هدف های فرهنگی و هدف های کلی برنامه ریزی فرهنگی

مفهوم برنامه ریزی فرهنگی

برنامه ریزی فرهنگی می تواند جهت بالابردن نظام مندی عرصه های نرم افزاری جامعه نقش نسبتاً کلیدی ایفا نماید که این خود می تواند بسترسازی فرهنگی مناسبی برای عرصه های سخت افزاری جامعه مثل سیاست و اقتصاد فراهم نماید. 

منظور از برنامه ریزی، مداخلات هدفمند و آگاهانه انسانی در سیر حوادث و فرآیندهاست که نتیجه آن ممکن است موفقیت آمیز باشد یا نباشد یا کم و بیش موفقیت آمیز باشد ویا اصلاً موفقیت آمیز نباشد. خوب، اگر نتایج موفقیت آمیز باشد، یعنی حوادث و فرآیندها عیناً همانند آنچه در برنامه تصور آنها رفته، در عالم واقع بازتولید شوند، در این صورت می توان به این مجموعه از حوادث و فرآیندهای بازتولید شده مفهوم «برنامه ریزی شده» را اطلاق کرد. پس منظور از مفهوم «برنامه ریزی شده»، آن دسته از حوادث و فرآیندهایی است که توسط مداخلات آگاهانه انسانی شکل گرفته و در واقعیت بازتولید شده اند. 

تعاریف برنامه ریزی فرهنگی 

برنامه ریزی مهمترین وظیفه هر مدیر و یا سازمانی است که با منابع محدود سعی در نیل به اهداف مشخص دارد. در ادبیات مربوط به برنامه ریزی اصطلاحاتی همچون برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی مفاهیمی جاافتاده و رایج هستند. ولی برنامه ریزی فرهنگی، اصطلاحی است که اگرچه در برخی کشورهای پیشرفته سالیان زیادی است که مد نظر برنامه ریزان قرار گرفته است ولی در کشور ما سابقه چندانی ندارد و مروری به جایگاه بخش فرهنگ در چند برنامه کلان اقتصادی ـ اجتماعی کشور که در سال های قبل و بعد از انقلاب اجرا شده است صحت این ادعا را کاملاً روشن می کند.     

گونه های مختلف برنامه ریزی فرهنگی

1) برنامه ریزی آرمان گرایانه: 

این نوع برنامه ریزی جامع نگر بوده و تلقی کلانی از مقوله ی فرهنگ دارد. از لحاظ روش شناختی، این نوع برنامه ریزی اهداف بزرگ و بلند مدت را مورد توجه قرار می دهد و به لحاظ برخورد اجتماعی - سیاسی، تکنوکراتیک است به طوری که تمرکز شدید قدرت را مد نظر قرار می دهد. 

2) برنامه ریزی واقع بینانه: 

فرض اصلی این برنامه ریزی بر این واقعیت مبتنی است که تنوع بی پایانی از نیازها در برابر محدودیت وسایل قرار دارد. الگوی روش شناسی این نوع برنامه ریزی از به کار گرفتن حداکثر بازدهی از منابع محدود ناشی می شود. برخورد سیاسی – اجتماعی این نوع برنامه ریزی، مبتنی بر تجربه است و براساس شبکه ها و ساخت های موجود که دردسترس هستند، شکل می گیرد. 

3)  برنامه ریزی راهبردی(استراتژیک) :

مشخص کردن حدود و نحوه ی دخالت بخش های عمومی در برنامه ریزی، فرض اصلی این نوع برنامه ریزی است و به مدیریتی بستگی دارد که برنامه را طراحی می کند . میدان عمل این برنامه ریزی گزینشی است . در برنامه ریزی استراتژیک ، انتخاب ها براساس مطالعه و بررسی است، برخلاف برنامه ریزی واقع بینانه که انتخاب ها مبتنی بر تجربه است . 

4) برنامه ریزی توسعه گرا (دموکراتیک) :

پایه اصلی این برنامه ریزی به فرض اصلی برنامه ریزی آرمان گرایانه نزدیک است. این نوع برنامه ریزی نیازهای اصلی مردم را مورد توجه قرار می دهد و با مطالعه و شناخت نیازهای مردم، برنامه مورد نظر به لحاظ قدرت، شیوه ی تحقق اهداف، ابزار و وسایل مورد نیاز، به داوری افکار عمومی نهاده می شود. برخورد سیاسی ـ اجتماعی این روش براساس مشاوره و سازگاری جمعی است. 

برنامه ریزی پیوسته و گسسته :

می توان براساس میزان فراگیری و پیوستگی برنامه ریزی های فرهنگی، به صورت بندی دیگری در زمینه طبقه بندی انواع برنامه ریزی فرهنگی دست یافت. برنامه ریزی گسسته و پیوسته از انواع برنامه ریزی برطبق ملاک یاد شده است. برنامه ریزی گسسته، به نوعی خاص از برنامه ریزی فرهنگی اطلاق می شود که حاصل تلاش برنامه ریزان در هر حوزه به طور مستقل و جداگانه است لذا بین بخش های مختلف، هیچ نوع ارتباط و همبستگی ارگانیکی(اندام واری) به چشم نمی خورد. از سوی دیگر در برنامه ریزی فرهنگی پیـوسته، برنامه ریز با مد نظر قرار دادن الگویی کـلی و نـظمی اندامواره ، نسبت به برنامه ریزی مبادرت می کند که در نتیجه، حاصل کار، مجموعه ای همبسته از سلسله معضل بندی شده تصمیمات و اقدامات خواهد بود. 

مراحل برنامه ریزی فرهنگی

1) تجزیه و تحلیل گذشته ی پدیده فرهنگی (پدیده ای که می خواهیم برای آن برنامه را طراحی کنیم)

2) طراحی ، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی. 

3) بررسی علمی نیازها و نگرش های اجتماعی فرهنگی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاکم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها. 

4) شناسایی قابلیت ها، امکانات و توانمندی های ممکن در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری. 

5) شناسایی موانع، مشکلات و محدودیت ها جهت اجرای برنامه در ابعاد نرم افزاری و سخت افزاری . 

ویژگی¬های برنامه ریزی فرهنگی 

•دشوار و پیچیده است 

•تمام طیف های جامعه را در بر می گیرد 

•زمان بر است 

•در صد شکست آن بالاست 

•باعوامل متعدد در گیر است 

•چند وجهی است

انواع برنامه ریزی فرهنگی 

1.از نظر افق زمانی ( کوتاه مدت ، میان مدت ، بلند مدت )

2.از نظر سطح ( عالی ، میانی ، عملیاتی ) 

3.از نظر طیف مخاطبان ( عام ، خاص) 

4.از نظر تاثیر گذاری ( عادی ، راهبردی) 

5.از نظر قلمرو ( منطقه ای ، ملی ، جهانی )

 مراحل برنامه ریزی 

•آگاهی از وضعیت موجود

آگاهی از شرایط موجود نقش تعیین کننده ای در تعیین اهداف و خط مشی های اجرایی برنامه ریزی دارد

الف: آگاهی از مساله یا مسایل فرهنگی )تهاجم فرهنگی / بحران هویت فرهنگی در جامعه / وجود دگرگونیهای تکنولوژی و صنعتی ()

ب: آگاهی از شرایط موجود ، گردآوری اطلاعات(خواست مخاطبین / آگاهی از بازار و میزان عرضه و تقاضا برای محصولات فرهنگی / آگاهی از عملکرد دستگاه های  فرهنگی دیگر  / ارزیابی عملکرد دستگاه هاو نهادهای فرهنگی) 

•تعیین هدف

هدفها ، جهت کلی برنامه های لازم ، نتایج مورد انتظار ، نقطه پایانی عملیات را مشخص می سازند

                                           الف : هدف ها باید حتی الامکان مبتنی بر واقعیت و دست یافتنی باشد

                                           ب : هدف ها باید مشخص و قابل سنجش باشند

                                           ج : هدف ها باید دارای محدودیت زمانی باشند

                                           د: در تعیین هدف ها باید به نتایج نظر داشت تا به وسایل

                                           و: هدف ها را باید از راه مشارکت تعیین کرد نه با تحمیل

•در نظر گرفتن پیش فرض های برنامه ریزی و ملاحظات  

الف : توافق بر سر مفروضات  (مرحله بعدی برنامه ریزی در نظر گرفتن مفروضات و توافق بر سر آنها است )

ب : در نظر گرفتن ملاحضات اساسی  ، (مساله فرهنگی و فضای مفهومی آن / ملیت و ملیت فرهنگی و زبانی / منابع فرهنگی و هویت فرهنگی ایرانی - اسلامی / جایگاه جهانی و منطقه ای فرهنگ خودی / توسعه و فرهنگ / مقاومت های ذهنی و ایدیولوژیکی )

عناصر کلیدی در برنامه ریزی 

•برنامه ریزی 

•محیط اجتماعی 

•سیستم برنامه ریزی 

•برنامه ریز

اهداف برنامه ریزی 

1.افزایش احتمال رسیدن به هدف ، از طریق تنظیم فعالیت ها 

2.افزایش منفعت اقتصادی از طریق مقرون به صرفه ساختن عملیات 

3.متمرکز شدن بر طرق دست  یابی به مقاصد و اهداف و احراز از انحراف از مسیر 

4.مهیا ساختن ابزاری برای کنترل

مراحل عمده برنامه ریزی 

•شناسایی مقتضیات موجود (فرصت ها و محدودیت ها) 

•تعیین اهداف کوتاه مدت 

•کسب اطلاعات کامل در باره فعالیت های ضروری 

•طبقه بندی و تحلیل اطلاعات 

•میزان پیشرفت کار

دلایل ضرورت برنامه ریزی 

•تصحیح کننده رفتار بازار ( رفتار مخاطب ، فرد  و جامعه را شکل می دهد )

•رفتار عقلایی و افزایش کارایی 

• محدودیت منابع  

منظور از اهداف برنامه‌ریزی

منظور از اهداف برنامه‌ریزی در حقیقت آینده‌ایست که با پیش‌بینی‌های دقیق علمی قابل تحقق می‌باشد و با برنامه‌ریزی، موجبات دست‌یابی باین اهداف میسر می‌گردد.

اهمیت تعیین اهداف در برنامه‌ریزی

اگر قرار باشد جریان رشد و توسعة یک جامعه، یا یک سازمان اداری به بخت و اقبال واگذار شود چندان نیازی به مدیریت نمی‌رود. ضرورت و اهمیت تعیین اهداف در این است که به مدیر کمک می‌کند تا در 

تعیین هدف مهمترین مرحله برنامه‌ریزی یکی از عوامل مهم و اساسی هر نوع برنامه‌ریزی تعیین هدف و رسیدن به آن است، به عبارت دیگر منظور از هر برنامه‌ریزی رسیدن به هدف است. در تعریف هدف باید گفت «هدف عبارتست از بیان نتایج مورد انتظار در مدت زمانی معین و با هزینه مشخص» یا به عبارت دیگر «عبارت از نتیجه‌ای است که رسیدن به آن مورد نظر باشد.» از اینرو هر برنامه‌ریزی با تشخیص و تجزیه و تحلیل هدف‌های سازمان شروع می‌شود و بدنبال آن اقدامات بعدی صورت می‌گیرد.

هدف اصلی برنامه‌ریزی

هدف اصلی برنامه‌ریزی، بایستی طراحی سازمان و سیستمی از مدیریت باشد که نیاز آینده برای برنامه‌ریزی بر پایه اطلاعات گذشته را به حداقل برساند، یعنی سعی شود برنامه‌ریزی در جهت برطرف کردن اشکالاتی باشد که در تصمیم‌گیری گذشته بوده است و یا اصولاً در جهت از بین بردن زمینه این اشکالات باشد.

1- مدیران و برنامه‌ریزان وظیفه دارند ضمن مطالعه و پیش‌بینی، فهرستی مفصل از اهدافی که نشان دهندة خواست‌های عمومی یا نتایج مورد انتظار سازمان در آینده بوده به یکدیگر مربوط می‌باشند تهیه و تنظیم کنند.

2- اهمیت هر یک از اهداف فهرست شده در هر یک از دوره‌های بلند مدت ـ میان مدت و کوتاه مدت را ارزیابی کرده روشن کنند که چه هدفی را برای کدام دورة زمانی برمی‌گزینند که طبیعتاً توالی این اهداف در طول دوره‌های زمانی پیاپی، نشان‌دهندة مراحل برنامه سازمان نیز خواهند بود.

3- نوعی برنامة اجرایی لازم برای نیل به اهداف را با توجه به مراحل مزبور به تصور آورند

4- به پیش‌بینی مشکلات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به خصوص اقتصادی و تکنولوژیکی که احتمالاً در طول اجرای برنامه پیش خواهند آمد بپردازند و در صورت ممکن برنامه‌های ذخیره‌یی برای جانشین ساختن برنامه‌هایی که در اجرا با معضلات علاج‌ناپذیر مواجه می‌شوند تهیه کنند.

مراحل تعیین اهداف در برنامه‌ریزی

1- درجه‌بندی کردن هدف‌های برنامه (تعیین اولویتها).

2- تقدم و تأخر کردن هدف‌های برنامه.

3- زمان‌بندی کردن هدف‌های برنامه.

ویژگی اهداف برنامه‌ریزی

اهداف هر برنامه‌ریزی، باید از یکسو با یکدیگر هماهنگی و همخوانی داشته و از سوی دیگر بین اهداف برنامه و وسائل لازم جهت نیل به آن اهداف نیز هماهنگی و همبستگی متقابل وجود داشته باشد. در غیر این صورت نتایج مطلوب در عمل حاصل نخواهد شد.

تعیین هدف 

هدف ها،  جهت کلی برنامه های لازم را مشخص می سازند. هدف ها نتایج مورد انتظار را مشخص می سازند و معرف نقاط پایانی عملیاتی هستند که باید انجام شود، یعنی جائی که بیشتر توجه باید مبذول شود.

بنابراین با تعیین هدف ها : 

1ـ سمت و جهت حرکت را مشخص می سازیم . در اینجا می بایست جائی که می خواهیم باشیم و باید به آن برسیم , مشخص شود .

2ـ آنچه که می خواهیم انجام دهیم , مشخص گردد .

3ـ زمان انجام آنرا نیز می بایست مشخص کنیم .

اهداف فرهنگی و طبقه بندی آن:

اهداف‌ کلی‌ فرهنگی‌ در نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و نیز اهدافی‌ که‌ غرض‌ و غایت‌ تدوین‌ این‌ مجموعه‌ را تحت‌ عنوان‌ سیاست‌ فرهنگی‌ می‌سازد به‌ شرح‌ ذیل‌ می باشد:

الف : اهداف‌ فرهنگی‌ 

ب : اهداف‌ سیاست‌ فرهنگی‌

ج : اصول‌ سیاست‌ فرهنگی‌

د : منبهات‌ در سیاست‌ فرهنگی

ه : ‌خط‌ مشی‌ فرهنگی‌

 

الف‌ - اهداف‌ فرهنگی‌

1.رشد وتعالی‌فرهنگ ‌اسلامی ‌انسانی ‌وبسط ‌پیام ‌وفرهنگ ‌انقلاب ‌اسلامی ‌در جامعه‌  و جهان 

2. استقلال‌ فرهنگی‌ و زوال‌ مظاهر منحط‌ و مبانی‌ نادرست‌ فرهنگهای‌ بیگانه‌ و پیراسته‌ شدن‌ جامعه‌ از آداب‌ و رسوم‌ منحرف‌ و خرافات‌. 

3.به‌ کمال‌ رسیدن‌ قوای‌ خلاقه‌ و شایسته‌ وجود آدمی‌ در همه‌ شؤون‌ و به‌ فعالیت‌ درآمدن‌ استعدادات‌ خداداده‌ و استحصال‌ دفائن‌ عقول‌ و ذخایر وجودی‌ انسان‌. 

4.آراسته‌ شدن‌ به‌ فضایل‌ اخلاقی‌ و صفات‌ خدایی‌ در مسیر وصول‌ به‌ مقام‌ انسان‌ متعالی. 

5.تحقق‌ کامل‌ انقلاب‌ فرهنگی‌ درجهت‌ استقرار ارزشهای‌ مورد نظر اسلام‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ در زندگی‌ جمعی‌ و فردی‌ و نگاهبانی‌ از آنها و استمرار حرکت‌ فرهنگی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ جامعه‌ مطلوب‌. 

6. درک‌ مقتضیات‌ و تحولات‌ زمان‌ و نقد و تنقیح‌ دستاوردهای‌ فرهنگی‌ جوامع‌ بشری‌ و استفاده‌ از نتایج‌ قابل‌ انطباق‌ با اصول‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌.

ب‌ - اهداف‌ سیاست‌ فرهنگی‌

1.تعیین‌ و تدوین‌ اصول‌ راهنما و اولویتهای‌ لازم‌الرعایه‌ در حرکت‌ فرهنگی‌ کشور و رسمیت‌ دادن‌ به‌ آن‌، با الهام‌ از آرمانها و اعتقادات‌، با توجه‌ به‌ ظرفیتها و واقعیات‌ و با بهره‌گیری‌ از تجربیات‌ داخلی‌ و جهانی‌ و امکانات‌ و ابزارهای‌ مختلف‌ و مناسب‌. 

2. ایجاد وحدت‌ رویه‌ و هماهنگی‌ فرهنگی‌ در میان‌ دستگاههای‌ مختلف‌ نظام‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و بسیج‌ امکانات‌، تلاشها و برنامه‌های‌ فرهنگی‌ در جهت‌ پاسخگویی‌ به‌ نیازهای‌ فرهنگی‌ جامعه‌ وهدایت‌ تلاشها و نیازهای‌ موجود. 

3. تکیه‌ و تأکید بر آرمانها و ارزشهای‌ معنوی‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌ و حفظ‌ و ترویج‌ فرهنگ‌ بسیجی‌ و تقویت‌ روحیه‌ ایثار و فداکاری‌ در راه‌ ارزشهای‌ مقدس‌ اسلامی‌ با توجه‌ به‌ لزوم‌ درک‌ مقتضیات‌ و تحولات‌ زمان‌ و همچنین‌ تقویت‌ نقاط‌ قوت‌ و رفع‌ نقاط‌ ضعف‌ و مهیا شدن‌ برای‌ مواجهه‌ صحیح‌ و همه‌ جانبه‌ با ضرورتها و تحولات‌. 

4. تمهید و تدارک‌ لازم‌ در جهت‌ همسویی‌ و عدم‌ مغایرت‌ طرحها و برنامه‌های‌ اقتصادی‌، اجتماعی‌ و غیرفرهنگی‌ اما دارای‌ نتایج‌ فرهنگی‌، با سیاست‌ فرهنگی‌ کشور. 

5.تسهیل‌ و تقویت‌ امور برنامه‌ریزی‌، نظارت‌ وارزیابی‌ فرهنگی‌ درعین‌ حمایت‌ از تعدد، تنوع‌ و آزادی‌ فعالیتهای‌ فرهنگی‌ مردمی‌، مبادله‌ و مرابطه‌ فرهنگی‌ میان‌ بخشهای‌ دولتی‌ و غیردولتی‌ در جهت‌ افزایش‌ تحرک‌، جهاد و اجتهاد فرهنگی‌، ارتقاء دانش‌ و آگاهی‌ عمومی‌ و اعتلای‌ روحیه‌ تتبع‌، تحقیق‌ و ابتکار.

ج‌ - اصول‌ سیاست‌ فرهنگی‌

1.بازشناسی‌ و ارزیابی‌ مواریث‌ وسنن‌ تاریخی‌ و ملی‌ در عرصه‌های‌ مختلف‌ دینی‌، علمی‌، ادبی‌ و هنری‌ و فرهنگ‌ عمومی‌، و دستاوردهای‌ مثبت‌ و ارزشمند تمدن‌ اسلام‌ در ایران‌. 

2.شناخت‌ جامع‌ فرهنگ‌ و مدنیت‌ اسلام‌ و ایران‌ و ترویج‌ اخلاق‌ و معارف‌ اسلامی‌ و معرفی‌ شخصیتها و عظمتهای‌ تاریخ‌ اسلام‌ وایران‌. 

3.ارتباط‌ فعال‌ با کشورها و ملتهاو تحکیم‌ پیوند مودت‌ وتقویت‌ همبستگی‌ با مسلمانان‌ و ملل‌ دیگر جهان‌. 

4. شناخت‌ فرهنگ‌ و تجربه‌های‌ بشری‌ و استفاده‌ از دستاوردهای‌ علمی‌ و فرهنگی‌ جهانی‌ با بهره‌گیری‌ از کلیه‌ روشها و ابزارهای‌ مفید و مناسب‌. 

د - منبهات‌ در سیاست‌ فرهنگی‌

1.تلقی‌ نادرست‌ از زهد و ترک‌ دنیا به‌ صورتی‌ که‌ مغایر با تحرک‌ و رشد و آینده ‌نگری‌ و پیشرفت‌ اجتماعی‌ باشد. 

2.بی‌اعتنایی‌ به‌ نظم‌ عمومی‌ و بدبینی‌ تاریخی‌ که‌ نسبت‌ به‌ دولت‌ وجود داشته‌ است‌. 

3.تصور مغایربودن‌ شریعت‌ اسلامی‌ با هر گونه‌ نوآوری‌ و مباینت‌ داشتن‌ تقوا و تعهد با تخصص‌. 

4.مخفی‌ شدن‌ فساد عقیده‌ و اخلاق‌. 

ه: خط‌ مشی‌ فرهنگی‌

 اولویتها و سیاستهای‌ کلی‌

1.اولویت‌ دادن‌ به‌ «کودکان‌ و نوجوانان‌ و جوانان‌» در داخل‌ کشور. 

2.اولویت‌ دادن‌ به‌ «کشورها و مجامع‌ اسلامی‌» و «ایرانیان‌» در خارج‌ کشور. 

3.اهتمام‌ بیشتر به‌ «کشف‌ استعدادها و خلاقیتهای‌ فرهنگی‌ و هنری‌»، و آموزش‌ و تربیت‌ نیروی‌ انسانی‌. 

4.حمایتهای‌ معنوی‌ ومادی‌ از مراکز و فعالیتهای‌ فرهنگی‌ و هنری‌ و تأمین‌ اجتماعی‌ ازباب‌ فرهنگ‌ و هنر و تشویق‌ آنان‌ به‌ آفرینشها و ابداعات‌ فرهنگی‌ و هنری‌. 

5.اولویت‌ دادن‌ به‌ اعتلای‌ مقام‌ زنان‌ در سطح‌ کشور با توجه‌ به‌ مکانت‌ والای‌ زن‌ و نقش‌ اساسی‌ زن‌ مسلمان‌ در تحکیم‌ مبانی‌ خانواده‌ و برنامه‌های‌ اجتماعی‌ فرهنگی‌، علمی‌ و هنری‌. 

 

منابع

1. پهلوان، چنگیز. فرهنگی برنامه ریزی، انتشارات پژوهشکده ی علوم ارتباطی و توسعه ی ایران، 1358، ص 41 تا 46.

2. اکبری، محمدعلی. تجربیاتی از برنامه ریزی فرهنگی، مجموعه مقاله¬های ساماندهی فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، 1379، ص 52.

3. داوری، رضا. در تفسیر برنامه ریزی فرهنگی، مجله فرهنگ عمومی ، شماره ی 7، 1357، ص 25 تا 26.

4. رضایی، عبدالعلی. جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی و الـزامات برنامه ای آن، مجموعـه مقاله¬های ساماندهی فرهنگی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379، ص 231.

5. هدف و هدف¬گذاری لاری رویلارد، انتشارات سازمان بهره وری ملی ایران.

6. سالنامه مدیریت زمان، دکتر سعید رجحان، شرکت ساپکو.

7. کتاب مدیریت آموزشی، مؤلف: دکتر امان‌الله قرائی مقدم / صفحه: 63 – 62/ نشر: ابجد/تهران.

8. کتاب پژوهشی در برنامه‌ریزی آموزشی، مؤلف: سیاوش گلابی/ صفحه: 61 و 60 و 124/ نشر: انتشارات فردوس/تهران.

9. کتاب اصول برنامه‌ریزی؛ مؤلف: علی‌رضا آیت‌الهی/ صفحه: 68/ نشر: مرکز آموزش مدیریت دولتی/تهران.

10. کتاب اصول و مبانی مدیریت، مؤلف: دکتر عبدالله جاسبی/ صفحه: 137 – 136/ نشر: واحد انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی [بی‌جا].

 

تهیه کنندگان: فریبا افشاری، فاطمه مهدوی پور، اعظم یزدان پناه 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » عاطفه حسین پور
   1   2   3   4   5      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

سیاست و روابط آن با سایر علوم اجتماعی
برنامه ریزی
برنامه ریزی
طبقه بندی هدف های فرهنگی و هدف-های کلی برنامه ریزی فرهنگی
طبقه بندی هدف های فرهنگی و هدف های کلی برنامه ریزی فرهنگی
[عناوین آرشیوشده]
» منو
صفحه اصلی
برنامه ریزی فرهنگی
دولت و فرهنگ
خلاصه دروس
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی

» درباره من

مدیریت امور فرهنگی پودمان 4

» آرشیو مطالب
آبان 92
آذر 92

» لوگوی وبلاگ


» صفحات اختصاصی


» لوگوی لینک دوستان

>> بازدید امروز: 3
>> بازدید دیروز: 10
>> مجموع بازدیدها: 78002